٩٧٨٦٠٠٥٦٣٩٤٢١
آمین می آورم
4.55 €
در بخشی از رمان میخوانیم: «امشب هم مثل خیلی شبهای دیگر شام نداریم. رزیتاخانوم صلاح نمیدانند شام درست کنند. من کمی چاق شدهام. توی اتاق بچه خودم را حبس کردهام. فکر میکند پایاننامه دکتریام را مینویسم. کمی بیسکویت توی کیفم بود که همین الآن خوردم. معدهام میسوخت. صندلیام مدتهاست که دیگر قیژقیژ نمیکند. یحتمل، خودبهخود درست شده، شاید هم، یعنی...