سبد خرید

0 out of 5

از ميان شيشه از ميان مه

4.95 
صدای درِ دست‌شویی آمد و صدای پسر که سلام می‌کرد. پیرزن گفت «سلام. سرد شده.» رادیو را برداشت. رادیو امریکا را گرفت و گفت «دیر شد.» زن گفت «عیبی ندارد. دیگر عیبی ندارد.» صدای قدونیم‌قدها هم آمد. پیرزن چای‌شان را ریخت و بعد آب سرد را روی چای آن‌ها اضافه کرد. بچه‌ها آمدند. سلام کردند. مادرشان گفت «نوبت ماست.» و...