سبد خرید

0 out of 5

پاييز بود (داستان‌هاي 85)

7.25 
"مهتاب از پنجره‌ي كنار تخت‌خواب آمده بود تو و افتاده بود روي لحاف و من در تاريك روشناي اتاق نگاه مي‌كردم به آن نيم‌رخ خاموش و چشم‌هاي بسته و گوشم به صداي آرام نفس‌هايي بود كه بعد از چند شب غيبت باز آمده بود تا اين خانه‌ي كوچك و يخ‌زده را گرم كند و آن تنهاييِ شب‌هاي تاريكْ ماه را...
در حال بارگذاری ...