سبد خرید

نمایش همه 10 نتیجه

0 out of 5

از دل به کاغذ

16.95 
_ چه فرقی می‌کند یک نفر ارگ می‌سازد، یک نفر دیگر گیوتین، هر دو اثر صنعتی هستند. _ اما جد چهارم شما جلاد بود. پیرمرد که نزدیک بود از پله‌ها پرت شود جواب داد: بالأخره یک نفر باید آن ارگ را می‌نواخت. _ ما به خانوادۀ شما به چشم یک خانوادۀ هنرمند نگاه می‌کنیم، خانواده‌ای که دست‌ساخته‌های آنان، هزاران سر...
0 out of 5

از قلعه تا سرحد

6.55 
بهتر است بگوییم جواد مجابی یکی از شناخته شده‌ ترین روشنفکران و هنرمندان معاصر که نامش همیشه در میان بزرگان آمده است جواد مجابی که او را به عنوان شاعربیشتر بخوانید
0 out of 5

ایالات نیست در جهان

14.95 
جواد مجابی‌ در بخشی از این رمان که به‌خوبی نشانن‌دهندۀ این موقعیت است می‌نویسد: «ما را به دنیای پلانکتون‌ها تبعید کرده بودند. دنیای ریزشده‌ای داشتیم، در واقع ریزریز شده. حیات ما تک‌یاخته‌های حیوانی، که تولیدکننده هم نبودیم، در محدودۀ تاریک و روشن می‌گذشت که شب و روز می‌نامیدیمش و مجموعش زندگی خوانده می‌شد... هزاران هزار ما به جرعه‌ای غذای دیگران...
0 out of 5

بازآفرینى واقعیت : مجموعه ۲۷ قصه از ۲۷ نویسنده معاصر ایران

37.95 
این کتاب چهره نمای گروهی از بهترین نویسندگان ایرانی و در حقیقت تماشایی تاریخی از پنجاه و اندی سال داستان نویسی جدید ایران است. نموداری است از تحولات اسلوب وبیشتر بخوانید
0 out of 5

باغ‌ گمشده‌

7.25 
«باغ گمشده» با زبانی روان و با توجه مثال‌زدنی جواد مجابی به جزئیات سیصدوشصت صفحه دارد و روایت گودالی است ذهن «شاهین» راوی داستان در آن اسیر شده.
0 out of 5

در این تیمارخانه

8.55 
در قسمتی از این رمان می‌خوانیم: تن زندانیان کشته‌شده و له‌شده، تکه‌به‌تکه، سنگفرشی را می‌ساخت که زیر چکمه‌های پدرم تا گذشته‌ای دور امتداد داشت. تراوش خون و زهرابه از اجساد بی‌گناهان تنفس فضا را گندان و پرخفقان کرده بود. چه خیال‌ها از تو در سر داشتم پدر! قهرمان کشته‌شده در راه میهن با آن سلاخ دیوانه‌شده از آزار و تجاوز...
0 out of 5

در این هوا

4.95 
این رمان نخستین‌بار سال هشتادوسه منتشر شد و حالا با سر و شکلی نو تجدیدچاپ شده است و به بازار کتاب آمده است.
0 out of 5

روایت عور

16.55 
سه روز تمام باران بارید و پس از سه روز اندکی ابرها خستگی در کردند تا یک ماه دیگر دم ریز ببارند. آب از سطح خیابان و کوچه بالا آمد. آب از سطح چاه و گندابرو بالا آمد. آب از سطح شهر بالا آمد و در خانه ها و اداره ها و کارخانه ها و میدان ها رسید یک جا...
0 out of 5

قصه روشن

4.55 
یادداشت‌های طنزآمیزی که گه‌گاه در روزنامه‌ها چاپ می‌کردم فضایی از دشمنی علیه من به‌وجود آورده بود که دشمنانم را عصبانی کرده و دوستان را از گرداگردم پراکنده می‌کرد. این یادداشت‌ها که اصولا به قصد اهانت و مسخره کردن افراد معینی نوشته نمی‌شد. همیشه این طور تعبیر می ‌گردید که به قصد دست انداختن کسی یا بدنام کردن طایفه‌ای نوشته شده‌است. متاسفانه...
0 out of 5

مومیایی

8.95 
« اسم من بردیا است.که شما مرده اش می پنداشتید ! » مومیایی ، فریاد زنان حضورش را اعلام کرد ، با این ادراک شوم ، که از نظر همگان غایب شده است و در تابوت به گور خود می رود . حضور او در تابوت بود یا در وسوسه ی « جانشین » یا در ذهن آنانی که پی...
در حال بارگذاری ...