سبد خرید

نمایش همه 3 نتیجه

0 out of 5

انگار گفته بودی لیلی

10.95 
شب برام قصه‌ی سیاوش را می‌گفتی و من خوابم می‌برد. اما قصه‌ی «لیلی» را نگفتی. قصه‌ی زندان را هم تعریف نکردی. می‌ترسیدی تحمل نکنم؟ از این یار هم‌بندت محمود هم چیزی نگفتی. تو نمی‌گفتـی یا من اجازه نمی‌دادم بگویی؟ مستانه می‌گفت آن‌قدر برای محمود از «لیلی» گفته بـودی که وقتی از زندان آزاد شده، پیش خانم‌جان برنگشته. یک‌راست رفته دنبال...
0 out of 5

دستکش قرمز

4.95 
گِلِ مجسمه‌ی شطـرنج‌باز را با آب دریـا درست كـرده بودم. گِل آن چشـم‌هـای سیـاه و كشـیده، آن بینـی باریـك و آن صفحه‌ی شطرنج مخلوط خاك و آب دریا بود، نمك داشت و عطرش با همـه‌ی گِل‌هـای دنیا فـرق می‌كرد. خواسته بودم كتـاب شعـر بدهم دستش. گِلِ كتـاب شعـر به دست‌هایش نچسبید. براش شطـرنج ساختم. هر مهره را پیش چشم‌های او...
0 out of 5

سرخی تو از من

17.95 
می شه خیلی چیزها رو تغییر داد ولی نه توی آدم های دیگه . توی خودمون .
در حال بارگذاری ...