سبد خرید

نمایش همه 6 نتیجه

0 out of 5

در قند هندوانه

5.25 
دو ستاره ی بعد از ظهر، حالا در کنار یکدیگر می درخشیدند. ستاره ی کوچک به سمت ستاره ی بزرگ حرکت کرده بود. حالا خیلی نزدیک هم بودند، تقریبا یکدیگر را لمس می کردند، و با هم رفتند و به یک ستاره ی بسیار بزرگ تبدیل شدند. نمی دانم چیزهایی مثل این، منصفانه است یا نه.
0 out of 5

فسه‌ها

10.95 
قسمت هایی از کتاب فسه ها هرن همیشه شب ها می آمد. در تاریکی می دیدمش. باید کنار می آمدم با هر چیز که مانع دیده شدن می شود. اولش بعد از پنج شش دقیقه می فرستادمش. تا این که حالی اش شد با طیب خاطر برود، موقعش که شد. به کمک نور چراغ قوه یادداشت هایش را نگاه می...
0 out of 5

گربه‌ی درون

5.25 
همه‌ی‭ ‬وجودش‭ ‬حلاوتی‭ ‬وحشی‭ ‬و‭ ‬ناب‭ ‬ساطع‭ ‬می‌کند‭ ‬که‭ ‬در‭ ‬تاریکی‭ ‬جنگل‭ ‬با‭ ‬جیغ‌های‭ ‬کوتاه‭ ‬و‭ ‬گوش‌نواز‭ ‬در‭ ‬مأموریتی‭ ‬مرموز‭ ‬می‌پرد. ‬همچنین‭ ‬هاله‌ای‭ ‬از‭ ‬زوال‭ ‬و‭ ‬ملال‭ ‬این‭ ‬موجود‭ ‬کوچک‭ ‬و‭ ‬ساده‌دل‭ ‬را‭ ‬احاطه‭ ‬کرده.‬ طی‭ ‬قرن‌ها‭ ‬بارها‭ ‬و‭ ‬بارها‭ ‬رها‭ ‬شده‭ ‬است،‭ ‬در‭ ‬کوچه‌های‭ ‬شهر‭ ‬پذیرای‭ ‬مرگ‭ ‬شده‭ ‬است،‭ ‬در‭ ‬زمین‌های‭ ‬خالی‭ ‬ظهری‭ ‬سوزان،‭ ‬تکه‌های‭ ‬ظروف‭ ‬سفالی،‭ ‬گزنه‌ها،‭ ‬دیوارهای‭...
0 out of 5

مالون می‌میرد

15.95 
بله، روزگاری بود که بی‌درنگ شب می‌شد و با جست‌وجوی گرما و تکه‌های تقریباً خوردنی به‌خوبی می‌گذشت. و تصور می‌کنی که این وضع تا آخر همین‌طور باقی می‏ماند. اما ناگهان همه‌چیز دوباره شروع به خشم‌وخروش می‌کند، در جنگل‌هایی از سرخس‌های بزرگ گُم می‌شوی یا در زمین‌های بایرِ در معرض بادهای شدید می‌چرخی، تا این‌که کنجکاو می‌شوی که آیا بی‌خبر مرده‌ای...
0 out of 5

مطرود و دو داستان دیگر

7.75 
سرم را به سوی راه پله گرداندم و چشم چرخاندم. هیچ چیز، یعد دختر بچه ای ضاهر شد به همراه مردی که دستش را گرفته بود، هر دو چسبیده بهبیشتر بخوانید
0 out of 5

ننامیدنی

19.75 
قسمت هایی از کتاب ننامیدنی از آنجا که باید برای خودم آغازی در نظر بگیرم، اگر می توانستم آن را به آغاز محل اقامتم مربوط کنم، کمکم می کرد. آیا جایی منتظر بودم تا این مکان آماده ی پذیرشم شود؟ یا منتظرم بود تا بیاییم و ساکنش شوم؟ از هر نظر که حساب کنی بهترین این فرضیه ها، از دیدگاه...
در حال بارگذاری ...