نسترن هاشمی
یخ در جهنم
5.55 €
سر شب حاج ابوالقاسم روی تخت توی حیاط نشست و در حالی که گیلاسهای نوبر قرمز را به دهان میگذاشت، از دختر آقا که بهدو از پلهها بالا میرفت پرسید: «این عیال ما فارغ نشد؟» دختر آقا سرش را بالا انداخت که یعنی نه. اخمهای حاج آقا در هم رفت. در حالی که با نگاه دختر آقا را که باعجله...