این اثر داستان عاشقانه- فلسفی از زندگی یک نمایشنامهنویس و استاد دانشگاه به اسم عطا بهروز است. روز تاسوعا با تولد عطا یکی است و ما با او از این روز تا دو روز بعد از عاشورا روزی که پدر او که جانباز شیمیایی جنگ است در کما میمیرد همراه هستیم. ۱۵ سال پیش ماجرایی برای عطا اتفاق افتاده که سایه آن هنوز بر زندگی اوست. این اثر از منظری فلسفی نظریه قضا و قدر ملاصدرا را هم مطرح میکند و این تئوری را در لابهلای روایت به زیبایی میگنجاند.
رمان پر است از رفت و برگشتهای زمانی و پر از قصه و ماجرا که در نهایت مخاطب را با فضایی مواجه میکند که در عین ایستایی بسیار پویا و پر از حرکت است.بیات قهرمان داستانش را به گشتن و حرکت وامیدارد و درک نشانههایی هرچند کمرنگ از گذشته که میتوانند راهنمای او شوند تا حفره های زندگی اش را آنها پر کند.