حافظه عمومی مردم معمولاً خوب نیست و خیلی چیزها را زود فراموش میکنند، از آن جمله جریان جالب
و هیجانانگیز قتل جرجآلفرد استی وینست مارشال
(Gorge Alfred St Vincent Marshal) است که در اذهان عمومی مدتی شکل گرفت و همه را به کنجکاوی و بحث واداشت و سپس به فراموشی سپرده شد و با فراموش شدن آن موضوعات دیگری جایگزین اذهان عمومی شد.
دوست من هرکول پوآرو هرگز به طور صریح در مورد آن پرونده اظهار نظری نکرد، او آن را قبول نکرد و پرونده به کس دیگر واگذار گردید. ولی از نظر پوآرو این پرونده یکی از پروندههایی بود که نپذیرفتن آن را جزو اشتباهاتش به حساب میآورد.
پوآرو همیشه سوگند یاد میکند که اظهارات بیگانهای در خیابان وی را به خود آورد. به هر صورت ممکن است وی به طور اتفاقی واقعیت را کشف کرده باشد اما به قول خودش:
– من گمان میکنم که این جنایت آنگونه که باید کشف نشد و مسائل مبهمی هنوز به چشم میخورد و نکات تاریکی در آن وجود دارد. بنابراین من احساس میکنم که زمان آن رسیده که آن چه را که میدانم روی کاغذ بیاورم.
من تمام جزئیات و مطالب پرونده را خوب میشناسم و این نکته را نیز متذکر میشوم که ممکن است این جنایت به جهت رسیدن یک خانم هوسران به خواستههایش اتفاق افتاده باشد، که به هر صورت فرقی نمیکند.
روزی که پوآرو در اتاق نشیمن، بالا و پایین میرفت و در فکر بود، در مورد پروندهی فوق اطلاعات و نکات بسیار جالبی را یادآوری کرد …
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.