مجموعه داستان های این کتاب روایتی است از اضمحلال یک خانواده در قالب ویرانی یک خانه. «بولدوزرها فردا می آیند. این بار توپشان حسابی پر است. عزمشان را جزم کرده اند. خط و نشان کشیده اند که ملاحظه هیچ کس را نخواهند کرد. رئیسشان گفته کارها نباید بیش از این معطل بماند. دیروز دو نفر آمده بودند سرکشی ساختمان.» قباد آذرآئین نویسنده اهل جنوب کشورمان که پیش از این مجموعه داستان حضور و پسری آن سوی پل را از او خوانده ایم، این بار با ده داستان کوتاه زندگی انسان هایی را روایت می کند که با رنج و کار بیگانه نیستند.
هجوم آفتاب
ناشر : انتشارات ققنوسدسته: داستان و رمان, کتاب, نسخه چاپی
موجودی:
2 موجود در انبار
4.95 €
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «چو افتاده بود که موشکها خوردهاند وسطِ پشت برج. از دم صبح هواپیماهای غریبه تو آسمان چرخ میزدند. ضدهواییها میغریدند و آسمان را سوراخ میکردند. وضعیت هر دم قرمز میشد. بابام و مادرم مثل اسفند رو آتش قرار و آرام نداشتند. خانه عمو محسن و خاله مریم پشت برج بود. مادرم رو کنده و مو پریشان، یقه جر داده تا روی ناف، اشک به پهنای صورت، پهن شده بود رو زمین و خودش را پاندولوار تکان میداد: «دیدی… دیدی چه خاکی به سرم شد! دیدی بیخواهر شدم…! دیدار به قیامت خواهر… دیدار به قیامت!».
2 در انبار
مقایسهنوع جلد | |
---|---|
شابک | |
تعداد صفحات | |
موضوع |
پرسش و پاسخ از مشتریان
هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!