داستان درباره شعبدهبازی فراموش شده به اسم عثمان است که با دلقک خود زندگی میکند. روزی پسری به اسم اندرو به دیدار او میآید و عثمان در صدد است برایش شعبدهبازی کند اما هر ترفند او برای شعبدهبازی منتهی به شکست میشود گویی او تا به حال خواب بوده و حالا حیرتزده متوجه واقعیت امور میشود.
از پنجرههای باز برایم بخوان
ناشر : نشر چشمهدسته: داستان و رمان, کتاب, نسخه چاپی
موجودی:
2 موجود در انبار
4.55 €
دلقک: وقت بلندشدن است، جناب عثمان. دلقک لبه ی ملحفه را رها می کند، شمع را فوت می کند، ردای طلایی ئی را از کف اتاق بر می دارد و آن را به دقت کنار آیینه می آویزد. مرد که عثمان خوانده شده از لب ملحفه به بیرون نگاه می کند. عثمان: گفتم پنجره ها رو ببند. دارم از سرما می میرم. دلقک یک جفت دم پایی طلایی کنار تخت می گذارد. دلقک: امروز روز اول بهار ئه. عثمان: یاوه می گی. بگو چلّه ی زمستان ئه. حالا پنجره ها رو ببند. مطمئن ام الآن ئه که برف بباره.
2 عدد در انبار
مقایسهنوع جلد | |
---|---|
قطع | |
شابک | |
تعداد صفحات | |
موضوع | |
مترجم | |
وزن | |
نويسنده/نويسندگان |
پرسش و پاسخ از مشتریان
هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!