اسب هایی که با من نامهربان بودند، مجموعه ده داستان کوتاه از امین فقیری است. داستانهایی که با نثری روان نوشته شدهاند و روایتی دقیق و تیزبینانه از سالهای زندگی او ارائه میکنند. او که سالها در لباس سپاه دانش به روستاها سفر میکرد و معلم بود، در این داستانها هم از همان سالها نوشته است.
اسب هایی که با من نامهربان بودند، مانند اثر دیگر فقیری، دهکده پر ملال است. فضایی واقعگرایانه دارد که زندگی در یک روستا، بدون دسترسی به امکانات اولیه برای زندگی راحت را نشان میدهد. کمبود آب، نبود بهداشت و … بخشی جدا نشدنی از زندگی در مناطق محروم است و این بخش، در حافظه او نقش بسته است و حضور پررنگی در داستانهای فقیری دارد.
او در این داستانها از رخدادهایی مینویسد که هر کدام تغییری در زندگیاش به وجود آوردهاند. در داستان با فلش بکهایی به گذشته سفر میکند و واقعهای را مینویسد که سالها پیش رخ داده است. غبار گذر سالیان را از روی وجودش میتکاند و با کلماتی ساده و لحنی صمیمی بیانش میکند.