برخاستن
وقتى حس نجیب عشق
در فاصلهى میان دو کلام بارور شد
من، نام بزرگت را اى یار
اى همیشه باور
در دشت میان خنجر و خون فریاد زدم
و لحظهى شریف برخاستن را
در برق چشمان برادر کوچکم،
دیدم
زمستان ۱۳۵۲
لشگرک ـ دوره سربازى
پانزدهم تیر ماه 1332 برای من شناسنامه گرفتند. بازیگری را هویت و شناسنامه خود می دانم، اما در این سالها هر چه کار کرده ام ، از نویسندگی، کارگردانی، بازیگری، عروسک گردانی، صدا پیشگی و ترانه سرایی برای بچه ها بوده ، خوشحالم در جایی مرا دوست خوب بچه ها خوانده اند . اما مقوله شعر و شاعری از جنس دیگری است، از جنس حال و هوای شاعرانه یک بازیگر است ، جور خاصی است . جور متفاوتی است و جور ناجور شاید. مجموعه شعر پیش رو دومین تجربه کتاب شعر من است
2 عدد در انبار
مقایسهبرخاستن
وقتى حس نجیب عشق
در فاصلهى میان دو کلام بارور شد
من، نام بزرگت را اى یار
اى همیشه باور
در دشت میان خنجر و خون فریاد زدم
و لحظهى شریف برخاستن را
در برق چشمان برادر کوچکم،
دیدم
زمستان ۱۳۵۲
لشگرک ـ دوره سربازى
نوع جلد | |
---|---|
قطع | |
شابک | |
تعداد صفحات | |
موضوع | |
وزن | |
نويسنده/نويسندگان |
هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!