برزخ نمرود و گل محبوبه

وقايع داستان فاصله زماني سال هاي 50 تا 60 را شامل مي شود و داستان روايت زندگي فردي است به نام ‘بهروز’ كه در جريان فعاليت هاي سياسي , مدتي در زندان به سر برده است . او زندگي آرام و عاشقانه اي با همسرش دارد و در طول داستان – در بخش هايي مجزا – گوشه هايي از خاطرات خويش را مرور مي كند.

بهروز شخصي آرمان گرا است كه اعتقاد دارد خشونت براي دست يابي به عدالت اجتماعي ضروري است . پدرش مردي است درويش و برادرش ‘محسن’ به نگرشي نهيليستي دچار گرديده است . شخصيت ديگر داستان, ‘آقاي كيكاوسي’ مظهر زور, خشونت و حكومت است .هر يك از اين شخصيت ها, در بخش هايي از داستان, راوي گوشه اي از داستان هستند كه با زاويه ديد و لحن خويش آن را روايت مي كنند. بهروز در فرجام , با شكستن اسلحه كمري خود, ظاهرا راه حل خشونت را بي اعتبار مي يابد و ارزش اين ابزار را به كلي نفي مي كند.