سبد خرید

بر میز بی گلدان

ناشر : انتشارات نگاهدسته: , , ,
موجودی: 2 موجود در انبار

4.95 

سر زده آمد با خاطره ی شاخه گلی در دست بوسه ای بر گونه و خنجری در قلبش خاطره ی زنی در حیاط برای خاطره ی گنجشک ها دانه ریخته

2 عدد در انبار

تعداد:

به اشتراک گذاشتن

Email
مقایسه
شناسه محصول: EntNegh907 برچسب: ,

با تورّق دفتر اول شعر؛ آن چه حضورش را در سطر سطر اشعار این دفتر، بر خود شعر مقدم می دارد، زنی‌ست ایستاده در کنار شعر، با سایه‌ی سنگین حضورش بر متن. حضوری که با شعر ِ ” در انتهای حیاط “، این‌گونه آغاز می‌شود: سرَ زده آمد/ با خاطره‌ی شاخه گلی در دست/ بوسه‌ای بر گونه و خنجری در قلبش / خاطره‌ی زن در حیاط / برای خاطره‌ی گنجشک ها دانه ریخته / حیات، باغ ِعَدَن است./ با استعانت به غور و حضور در همین شعر است که شاید بتوان گفت: حیات در شعر مهرآذر، راقم باغ ِعَدَنی‌ست که برای راوی‌اش، معشوقی سر زده با خاطره‌ی شاخه گلی در دست،هم بوسه‌ای بر لب،هم خنجری در قلب دارد و بی آن‌که این حضور، از خاطر زن زدوده شده باشد، متداعی خاطره‌ای می شود در زبان به شعر نشسته‌ی زن، آن دم که در حیاط دلش، دانه به کام گنجشک‌های بی زبان ریخته تا دل، حیات را باغ عدنی بدارد با خنجری همیشه در کام ِ جان ِ زن. اشعار دفتر اول شعر ِ مریم مهر آذر را که قدم بزنی، در باغ شعرش، بوی مِهر و مُهر زن، همزمان، هم مشام را پر می‌کند وهم بر قلب، سندان می کوبد. همسان با نشان داغی که تاریخ بر پیشانی خود، از رنج مدام زنان دارد. شعر دوم از همین دفتر به نام ” اثیر”؛ ناظر بر واگویه‌ای جانکاه از جهانی‌ست که زنان را در حضور خود، رنگی به سیاهی بیش نمی‌زند.

دفتر دوم:  یک کوهستان برف، تقدیم به مهربانی‌های یک همسر

عاشقانه‌های خانم مهر آذر با تقدیم ِ شعر ِ ” سکوت ِ تو ” به مهربانی‌های همسرش آغاز  و با همین خط سیر عاشقانه، سیر می یابد. تداومی که عشق را تنها در مشایعت و تناظر نمی بیند و گاه تنافر، در مشایعت تناظر عاشقانه، فهمی خطی و یکدست (فلت ) را از عشق، بر مخاطبش عارض نمی دارد. آن‌گونه که در شعر ِ ” اقیانوسی در لیوان ” می‌خوانیم: دست تو گلی بود در آستین./ باور کرده بودم / اقیانوسی را که در لیوان به من تعارف کرده بودی / گمان می‌کردم از این سفر پروانه‌ای به خانه بر می‌گردد / من جهانی را که از پیله نمایان بود / دوست می‌داشتم / دستِ کم پیراهنی به من بده! / تا این فصل را سرکُنم./ و با مرور شعری دیگر از این دفتر شاعره با عنوان ِ ” تلخم ” : تلخَم / هر فنجانی را که انگشت می‌زنم/ شاخه‌ای تازه در آستینم می رویَد / انگشت می‌زنم و فنجان ادامه‌ی راهَم را پنهان می‌کند./ انگشت می‌زنم و زنی در فنجان گریه می‌کند./ رازی را که از کف خیابان جمع کرده‌ام / با فنجان به آشپزخانه می‌بَرَم / من هیچ‌گاه تو را این گونه تلخ ننوشیده بودم./  درمی‌یابیم که در گریز از لحظات عاشقانه نیست که شعرهای عاشقانه‌ی این دفتر، رنگ نوشیدن شان در کام مخاطب تلخ می شود بلکه این خود عشق است که گاه تلخ می نماید. از این منظر، اگر بخواهیم به این دفتر استناد کنیم باید اذعان نماییم که نگره‌ی شاعره به معشوق، دیدی یکسو سپید نگر نبوده وبا تاکید بر دیگر سویه‌های دوست داشتن، توام است. به گونه ای که در پایان همین شعر، تاکید بر؛ هیچ‌گاه تاکنون چنین تلخ نوشیدن را، تاکید می دارد.

دفتر سوم: دارم به نام ِ” بیوه‌ی مونته نگرو ” فکر می‌کنم

بیشتر اشعار دفتر سوم این مجموعه، قطعاتی کوتاه با رویکردی ” زن- هستی ” محور‌اند. با گرایشی هم‌چنان تقدیر محور در هستی، که یک پای در گذشته و یک پای درحال دارد. شعر ِ ” تقدیر ” می‌تواند، پایان درنگ کم رنگی بر خیال ِ شعر مهرآذر باشد:

تقدیر ِمن این بود / پرنده ای را که در بهار مُرده  / در چاهی که با سوزن کنده ام، مدفون کنم / تقدیر پرنده این بود./

نوع جلد

قطع

شابک

تعداد صفحات

موضوع

,

وزن

نويسنده/نويسندگان

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...