چشمك گفت: “ببين گاگارين! اين موتور بخارييه ها!” بهزاد گفت: “بخاري؟ يعني چي ؟” برادرش گفت: “دزدييه. آوردن اينجا.” چشمك گفت: “حواست باشه. يه كاري نكني باش بگيرنت.” برادرش گفت:” مال ماها نيس، معلوم نيس مال كيه.” و چشمك زد: “كارت/ مارتش دست ما نيس اگه بيفته تو پاركينگ پليس ديگه دِ بيا …” چشمك گفت: “ديگه هيچكس نميتونه بيارتش بيرون.”
بندهاي خالي
ناشر : نشر آگهدسته: داستان و رمان, کتاب, نسخه چاپی
موجودی:
2 موجود در انبار
7.25 €
برای کسی که می خواهد بنویسد، هر حادثه ای و هر تغییری می تواند یک امکان جدید باشد، یک سوال جدید، یک جست و جوی جدید و… یک تجربه ی انسانی جدید… و شاید یک پیاده روی جدید. و برآیند کلی سوال هایی که حوادث عجیب این سال ها باعث به وجود آمدن شان می شد، برای من این بود که: ما واقعا که هستیم؟ و…
2 عدد در انبار
مقایسهنوع جلد | |
---|---|
قطع | |
شابک | |
تعداد صفحات | |
موضوع | |
وزن | |
نويسنده/نويسندگان |
پرسش و پاسخ از مشتریان
هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!