بوی برف قصه زندگی آدمهای همین جاست، کسانی که اینجا به دنیا آمده و زندگی کردهاند. قصه کاتبی که تاریخ به تحریف ننوشت و به امر والی، دستهایش را در ایالت خراسان جا گذاشت و به گیلان گریخت.
بوی برف قصه سرباز میدان میدان شهرداری رشت است که تسلیم نشد و سلاح تحویل نداد و به امر «تاواریش» دو شقه شد. قصه اندوه بیپایان عزیزهجان است که مرد او به رضاخان شورید و یاغی شد و سر به کوه گذاشت و روز دیگری جنازه یخ زده و بدون سرش بازگشت. قصه دلدادگی راوی است. دختر جوانی که به جای خون سرخ عاشق، هراسی موروثی در رگهایش میگردد. بوی برف قصه آدمهای همین جاست.
«هوا بوی برف میدهد، بوی نفتالین یخ زده. بوی کمد لباسهای زمستانی. بوی گلولههای سفیدی که همیشه روزهای آخر سال، مادر و زنعمو طلا و عمهها میگذاشتند توی جیب کتها و پالتوهای پشمی و آویزان میکردند توی کمد بزرگی که یک طرف انباری را پر کرده است.»
بوی برف
ناشر : انتشارات ققنوسدسته: داستان و رمان, نسخه چاپی
موجودی:
2 موجود در انبار
4.95 €
او با دست به دفترهای روی طاقچه بالای سرش اشاره کرد و گفت: «بنویس! بنویس برگ آخر این شهنامه را.» و بعد اعلامیه فوتِ خودش را گفت و من نوشتم بیآنکه بغض کنم. بیآنکه جثه کوچکش را بغل کنم و پُر از بوی تند صابون و گلاب لباسش هی بگویم «خدا نکنه» یا حتی نشان بدهم که جا خوردهام!
2 عدد در انبار
مقایسهشابک | |
---|---|
تعداد صفحات | |
موضوع | |
نويسنده/نويسندگان |
پرسش و پاسخ از مشتریان
هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!