در خانهی ما هیچ کتابی نبود، روزنامه و مجله هم نبود. کلاس دوم یا سوم ابتدایی بودم که شروع کردم به خواندن روزنامههایی که گوشت و سبزی و چیزهای دیگری را که مادرم میخرید در آن میپیچیدند. چیزی که بیشتر از همه دوست داشتم بخوانم آگهیهای روزنامهها بود و بخصوص آگهیهای سینماها که اعلام میکردند از فردا شب یا بهزودی فلان فیلم در فلان سینماها به نمایش درمیآید. آگهیهای فیلمها مصور بودند و من خیلی وقتها آنها را قیچی میکردم و جداگانه نگه میداشتم و یک دوره هم در دفترچهای میچسباندم. در ضمن مدتها فکری بودم که چطور این روزنامهها را همین طوری مجانی به ما میدهند و کسـانی که آنها را میخرند چرا خودشان نگهشان نمیدارند.
خانه دو طبقهی خیابان سنایی
ناشر : نشر مرکزدسته: داستان و رمان, کتاب, نسخه چاپی
موجودی:
2 موجود در انبار
10.95 €
برنده لوح تقدبر و تندیس ششمین جشنواره پژوهشی جایزه تهران در بخش روایت تهران
2 عدد در انبار
مقایسهنوع جلد | |
---|---|
قطع | |
شابک | |
تعداد صفحات | |
موضوع | |
وزن | |
نويسنده/نويسندگان |
پرسش و پاسخ از مشتریان
هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!