هنری میلر نویسنده امریکایی در کتاب «خواندن در توالت» با رویکردی جدی و زبانی طنز به بیان نظرات خود درباره مطالعه و کتابهایی که در طول زندگی مطالعه کرده است میپردازد. میلر در این کتاب گویا از چگونگی مطالعه و ارتباط خود با کتابهایش میگوید و برای مخاطبین به شرح این نکته میپردازد که چرا خواندن در توالت را برای عنوان کتاب خود انتخاب کرده است. وی در بخشی از کتاب چنین میگوید: «فکر میکنیم دیگر نمیتوانیم تصویر جامعه را به همین شکل امروزی حفظ کنیم. ما بیشتر عمرمان را صرف دست و پنجه نرم کردن با انواع و اقسام سازگاریها میکنیم؛ هیچ چیز درست کار نمیکند، از بدن انسان بگیر تا جامعه. من با این فرض که بدن انسان و اجتماع، در مقام لازم و ملزوم، منظم و هموار کار میکنند میپرسم: «با وقتمان چه میکردیم؟»» هنری میلر پسر یک خیاط اهل نیویورک بود که قبل از رویآوری به نوشتن کارهای زیادی را تجربه کرد. اولین کتابش «کندن بالها» را در سال ۱۹۱۷ نوشت اما هیچگاه منتشرش نکرد او بعد زا این کتاب و سپری کردن یک دوره ناامیدی کتاب «راس السرطان» را نوشت و به دنبال آن یک مجموعه داستان و دو رمان با نامهای «بهار سیاه» و «مدار راس الجدی» را منتشر کرد. این کتاب او در ایلات متحده ممنوع شد اما مخفیانه به فروش میرفت و دست و به دست میچرخید. میلر در ۱۹۸۰ درگذشت. کتاب «خواندن در توالت» را با صدای مجتبی مسافرینژاد بشنوید.
خواندن در توالت
ناشر : انتشارات ققنوسدسته: کتاب, نسخه چاپیهنری میلر، پسر خیاط بروکلینی، در دسامبر سال ۱۸۹۱ در نیویورک به دنیا آمد و کودکی و نوجوانیاش را در خیابانهای محل زندگیاش گذراند. پس از تحصیلی کوتاهمدت در سیتیکالج نیویورک شغلهای متعددی را تجربه کرد و سرانجام مسئول پیکهای شرکت وست یونیون تلگراف شد. سپس ازدواج کرد اما خیلی زود زنش را ول کرد. در سال ۱۹۱۷ اولین کتابش کندن بالها را نوشت که هرگز منتشر نشد. کمی بعد در دَنس پلس برادوی با جون ادیث اسمرث آشنا شد؛ کسی که او را تشویق کرد و به او دلگرمی داد تا زندگیاش را بهکلی وقف ادبیات کند. در سال ۱۹۳۰ این زوج در پاریس مقیم شد و آنجا زندگی کولیواری را در پیش گرفت و با آناییز نین، رمون کنو و بلز ساندرار ارتباط برقرار کرد. میلر در سال ۱۹۳۴ مدار رأسالسرطان را نوشت، رمانی که اینگونه توصیفش میکند: «هجو تهمت، هجو افترا، تصویری افراطی، آب دهانی بر هنر، لگدی به ماتحت هستی، به انسان، به تقدیر، به زمان، به زیبایی، به عشق.» پس از آن یک مجموعه داستان از او منتشر شد و دو رمان با عنوانهای بهار سیاه و مدار رأسالجدی. این آثار به دلیل مواردی که داشتند در ایالات متحده ممنوع شدند اما مخفیانه دستبهدست میچرخیدند و او را در مقام نویسندهای آوانگارد معرفی میکردند. او در سال ۱۹۳۹ از جنگ گریخت، در منزل لارنس دارل رماننویس انگلیسی مقیم شد و آنجا غول ماروسی را نوشت، کتابی که به یونان اختصاص داده شده.
2 عدد در انبار
مقایسهنوع جلد | |
---|---|
قطع | |
شابک | |
تعداد صفحات | |
موضوع | |
مترجم | |
وزن | |
نويسنده/نويسندگان |
پرسش و پاسخ از مشتریان
هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!