این کتاب روایتگر ماجرای خانواده ای است که سال هاست خارج از ایران در استرالیا زندگی می کنند. آریا نسبت به وقایع تاریخی که به مرگ انسان ها منجر شده اند حساس است، فرقی نمی کند این حادثه کی رخ داده، از نظر او مرگ مرگ است حتی اگر سالیان دراز از آن گذشته باشد؛ والی معتقد است مادرش بیش از حد در این زمینه سخت می گیرد؛ او چیز زیادی از ایران نمی داند و از ابتدا در استرالیا زندگی کرده، با این وجود همواره یاد ایران در او جاری است، مثل باری که همواره به دوش می کشد، باری که نه خوب است و نه بد، اما هست…
دوران
ناشر : انتشارات مرواریددسته: داستان و رمان, کتاب, نسخه چاپیدر اتاق کارش، پشت میزی که پر از طرح های نیمه کاره و کاغذ و مداد بود. صندلی را جلو می کشید و می نشست. به دوروبرش نگاه می کرد. مدادهایش را دسته می کرد. موهایش را با انگشت شانه می زد و دست هایش را روی بازوهایش می کشید. مدادی بر می داشت و دیگر گذشت ساعت ها را حس نمی کرد. سرش را وقتی بلند می کرد که کسی در اتاقش را زده بود، یا یکی از منشی ها برایش چای یا قهوه ای آورده بود. آن چای یا قهوه را با روی باز می گرفت و دست هایش را با آن گرم می کرد. حس می کرد هیچ دیواری نیست که نتواند از آن بگذرد، دیگر چیزی اورا شکست نخواهد داد. با نیرویی ناشناخته، با قبول و شناخت امکانات و توانایی هایش رویین تن شده است. مثل سنگ شده بود. اما سنگی مقاوم و درخشان و قیمتی. دست کم این را می دانست.
کافکا در جایی گفته بود: «امکانات برای من هست، اما زیر کدام سنگ قرار گرفته؟ »
2 عدد در انبار
مقایسهنوع جلد | |
---|---|
قطع | |
شابک | |
تعداد صفحات | |
موضوع | |
نويسنده/نويسندگان |
پرسش و پاسخ از مشتریان
هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!