سنگر پیش رونده در استپ است
قایقى که باید با پرچمهاى فریاد بر آن سوار شد
نیمروزها در چشمها منفجر مىشوند
هزاران تن از زیر پرچمهاى خاموش مىگذرند
و خورشید مصلوب بر افق باختر
در فریادهایى از برجهاى کرملین چندگانه شده است.
دریا شناکنان به سوى لشکرهایى پیش خواهد آمد
که پیکرهایشان چمنزارهاى قاره را در خود مىپیچند
در تن وحشى رنگینکمان،
بیایید سرنیزههایشان را فریاد کنیم
که بامداد را بر نوک خود حمل مىکنند.