سبد خرید

روایت یک خودکشی

ناشر : انتشارات نگاهدسته: , ,
موجودی: 2 موجود در انبار

17.25 

آنها در امتداد ساحلی سراشیب که به ندرت آنجا می­رفتند قدم زدند و در سکوت دور و دورتر شدند و به دماغۀ مجاور رسیدند. پدرش گفت: «فکر نمی­کنم من بتونم بدون زن زندگی کنم. نمی­گم اینجا بودن با تو عالی نیست، اما من همیشه دلم برای زندگی با زن­ها تنگه. نمی­تونم به زن ها فکر نکنم. نمی­دونم چه مرگمه. نمی­دونم چطور می­شه وقتی اصلاً زنی اینجا نیست، این طوری فکر و ذکرم اسیرشون باشه. مثل اینه که ما اینجا اقیانوس و کوه و درخت داریم، اما در واقع انگار هیچی اینجا نیست مگه اینکه من یک زن لعنتی کنارم داشته باشم.»

2 عدد در انبار

تعداد:

به اشتراک گذاشتن

Email
مقایسه
شناسه محصول: EntNegh673 برچسب: , ,

مادرم در جزیرۀ آداک به دنیا آمد، جزیره که نه، یک تخته سنگ یخی به دور از مجمع الجزایر الیوت،[۱] در حاشیۀ دریای برینگ. پدرم دو سال بود که به عنوان دندانپزشک در خدمت نیروی دریایی بود. او آلاسکا را دوست داشت چون عاشق شکار و ماهیگیری بود اما تا آن زمان که از مادرم خواستگاری می کرد اسم جزیرۀ آداک را هم نشنیده بود. تا جایی که مادرم را می‏شناسم، اگر تصمیم با خودش بود دست رد به سینۀ پدر می زد. با توجه به اطلاعات کافی و وافی که از مادرم دارم، او هیچ وقت انتخاب اشتباه نکرده است.

نوع جلد

قطع

شابک

تعداد صفحات

موضوع

,

مترجم

وزن

نويسنده/نويسندگان

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...