محمد مختاری نیز به تأثیر طبیعت درشت خو و خشونت آفتابی و خشک محیط غریزی در شعر آتشی اذعان دارد و همین عامل را موجب وضوح شعر آتشی و عصیان و طغیان وی در قیاس با نرمش و ابهام شعر نیما در برابر طبیعت قلمداد میکند: «به هر حال، طبیعت درشت خو و محیط خشک آتشی، چهره در کردار به اصطلاح یاغیگری و حادثهجویی قبیلهای و آداب و رفتار طبیعتگرایانه در روابط اجزا و اشیای زندگی بدوی میگشاید. به همین سبب خاص است و از نمادینه شدن باز میماند و تعمیم نمیپذیرد. ضمن آنکه موقعیت اقلیمی ـ فرهنگی جنوب با تناقضی که در یکصد ساله اخیر یافته «تقابلی» را هم در مایههای برخورد بومی گرایانه آتشی پدید آورده است، تقابلی که در ذهن و زبان نیما دیده نمیشود. در شعر نیما رنگ محلی به صورت وحدتی دست نخورده به نمادینه شدن متمایل است، حال آنکه ساختمان و حالات شعر آتشی رو به وضوح دارد که با تأثر و خروش عصیانی او همسازتر است.» (مختاری، ۱۳۷۴، ۵۴).
همزیستی و همتپشی با طبیعت بومی جنوب، جانمایهی بینش شاعرانهی آتشی است. اقلیم سوزان جنوب با ذاتی وحشی و خونگرم، ذهن او را از تجارب حسی سرشار کرده است. اشیا و اشکال همین اقلیم اصیل، غالباً در ذات شاعر درونی شدهاند. از همین روست که برجستهترین مؤلفهی شعر آتشی «رنگ اقلیمی» آن است (روزبه، ۱۳۸۱، ۲۴۴ ـ ۲۴۵).
بومیگرایی در شعر آتشی در ترجیعبندی که وی برای لنگرگاه همیشگیاش ـ بوشهر ـ سروده است به وضوح نمایان است.