سبد خرید

زندگي با پيكاسو

ناشر : نشر آگهدسته: , ,
موجودی: 2 موجود در انبار

19.95 

در اين كتاب با سيماي يكي از برجسته‌ترين چهره‌هاي هنر سده‌ي بيستم، پابلو پيكاسو، آشنا مي‌شويم. نويسنده‌ي كتاب، فرانسواز ژيلو، در سال 1946 با پيكاسو ازدواج كرد و هفت سال بعد از او جدا شد. ژيلو مي‌كوشد از رهگذر بيان جزئيات زندگي پيكاسو در طي هفت سال زندگي مشترك و رابطه‌ي نزديك با او، تصويري دقيق از روحيات و منش پيكاسو ترسيم كند. در اين كتاب با جريان خلق بسياري از آثار پيكاسو و زير و بم فعاليت هنري پيكاسو در آن سال‌ها نيز آشنا مي‌شويم.

2 عدد در انبار

تعداد:

به اشتراک گذاشتن

Email
مقایسه
شناسه محصول: NashAgah135 برچسب: , ,

ترجمه کتاب “زندگی با پیکاسو” از متن اصلی صورت گرفته است و نویسنده آن کتاب را در هفت بخش تنظیم کرده است: “من جست و جو نمی کنم، پیدا می کنم”، ” دختر جوان، نجار زیبا، که الوارها را با خارهای گل میخ می زند، برای خون ریختن چوب قطره ای اشک نمی ریزد.”، “کشیدن نقاشی مثل وقتی است که دیگران زندگی نامه شان را بنویسند”، با مقدار کمی رنگ کار می کنیم و تصویری که از تعدد رنگ ها حاصل می شود این است که انگار هر چیز درست سر جای خودش قرار گرفته است”، “به چشم ما همه چیز به صورت تمثیل جلوه می کند”،”…صدای ضربه سنجی نا منتظره از یک خشونت مقرر.” و در نهایت “از تنهایی هایم می آیم، و به تنهایی ام بازمی گردم”. جملات مزبور که به نوعی کارکرد عنوان بخش ها را دارند به صورتی غیر معمولی بر پیشانی هر فصل نقش بسته است؛ این نامعمولی دست کم در بلندی عناوین ملموس و قابل مشاهده است. “زندگی با پیکاسو” اینگونه آغاز می شود: “من پابلو پیکاسو را به هنگام اشغال فرانسه، در ماه مه 1943 ملاقات کردم. بیست و یک سال داشتم و حس می کردم نقاشی زندگی من خواهد بود.” این شروع می تواند اطلاعات مفیدی که خواننده به آن نیاز دارد را در یک خط در اختیار او بگذارد. این که راوی زمانی که با پیکاسو ملاقات کرده چند ساله بوده است؛ این اتفاق در چه سالی بوده است و به چه واسطه این ملاقات صورت گرفته است. ارتباط فرانسواز ژیلو با پیکاسو، ارتباط عادی ای نیست. در آغاز این ارتباط خبری از “عشق” نیست اما این ارتباط در طول زمان تغییر چهره می دهد. “هیچ خواستی به جز با او بودن نداشتم و این شروع یک چیز فوق العاده بود. به من گفت مرا دوست دارد. به این زودی نمی شود به کسی بگویی که دوستش داری. او بعدها آن را به من گفت و ثابت هم کرد.” با اینکه در طول داستان پابلو پیکاسو به نوعی خواسته یا ناخواسته ژیلو را اذیت می کند اما این ارتباط به زعم راوی تاثیر عمیقی بر زندگی او می گذارد. ژیلو در پایان این کتاب می نویسد:”در طی آن بعد از ظهری که در فوریه 1944 با هم گذراندیم، پابلو به من گفت که دیدار ما، زندگی مان را روشن کرده است، رفتن من به نزد او پنجره ای بود که گشوده شد و باید گشوده بماند، من هم همین را می خواستم، اما تا وقتی که از ای نپنجره نور بتابد. و وقتی دیگر نوری نتابید بر خلاف میلم آن ر بستم. از آن لحظه به بعد، پابلو تمام پل هایی که مرا به گذشته و او متصل کرد سوزانید. اما همین کار باعث شد تا خودم را کشف کنم و زنده بمانم.

نوع جلد

قطع

شابک

تعداد صفحات

موضوع

مترجم

وزن

نويسنده/نويسندگان

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...