سبد خرید

عشق و جنایت در سیسیل

ناشر : انتشارات ققنوسدسته: , ,
موجودی: موجود نیست

4.95 

بهمن فرزانه مترجم خوش ذوق و قریحه کتاب مشهور “صد سال تنهایی” اثر جاودانه مارکز کلمبیایی، این بار به سراغ یکی دیگر از نویسندگان ایتالیایی زاده سیسیل رفته و مشهورترین اثرش را با ترجمه‌ای روان و یکدست در اختیار خواننده ایرانی قرار داده است. “مارکی روکاوردینا” برای رهایی از آنچه شب و روزش را، افکارش را به اسارت گرفته است بسیار می‌کوشد، اما رهایی دور از دسترس می‌نماید و عشق و جنایت استوارتر از آن است که بتوان به انکارش برخاست. وی شخصاً به این امر اعتقاد پیدا نکرده بود، ولی آن همه جادو و جنبل آنطور که او اعمالش را می‌نامید، او را نگران آینده ساخته بود. حال جادو بود یا خیالبافی و یا توهم، به هر حال او را وحشت‌زده می‌کرد. آن هم درست در آن زمان… سیسیل جزیره پرماجرای ایتالیا این بار شاهد عشق و خشونت برخاسته از آن است. ‏

ناموجود

به اشتراک گذاشتن

Email
مقایسه
شناسه محصول: EntGogh252 برچسب: , ,

یک روز صبح از پشت تپه‌های باررزهابرها آهسته‌آهسته پیش آمدند، انگار خجالت می‌کشیدند که هجده ماهِ تمام مردم را در انتظار ورود خود معطل گذاشته بودند؛ گیج به نظر می‌رسیدند و انگار راه رسیدن به راباتو را از یاد برده بودند. رفته‌رفته پیش می‌آمدند و روی هم انباشته می‌شدند. قطعه‌ای روی قطعه دیگر فشار می‌آورد و بعد یکمرتبه ثابت بر جای می‌ماند. از پنجره‌ها، از بالکن‌های مشرف به تپه‌ها، مردها، زن‌ها و بچه‌ها دستان خود را به سوی آسمان می‌گرفتند و ابرها را گویی انسان‌هایی زنده باشند و بتوانند بشنوند، صدا می‌کردند. از خانه‌های محقر کوچه پس‌کوچه‌ها مردم بیرون ریخته بودند و خود را به جاهایی می‌رساندند تا به چشم خود شنیده‌هایشان را ببینند. «ابر، هوا ابری شده است.» همه می‌خواستند خودشان ببینند وگرنه ممکن بود مسخره‌بازی کسی باشد. جلوی قلعه جمعیت از هر طبقه اجتماعی گرد آمده بود تا نمایش جدید و غیرمنتظره را تماشا کند. آیا ابرها همان‌جا باقی می‌ماندند؟ آیا پراکنده می‌شدند؟ این ابرها دیگر منتظر چه بودند؟ چرا نمی‌باریدند؟

شابک

مترجم

نويسنده/نويسندگان

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...