سبد خرید

قسمت دیگران

ناشر : نشر مرکزدسته: , ,
موجودی: 2 موجود در انبار

8.45 

ین مجموعه مشتمل بر هفت داستان کوتاه است که در آن برای مثال، گاه نویسنده برای تبدیل وقایع به واقعیت داستانی با پیچشی در طرح داستان، ان را رازآمیز می سازد، مانند داستان “روزی که رفتم بلیت قطار بخرم”.

2 عدد در انبار

تعداد:

به اشتراک گذاشتن

Email
مقایسه
شناسه محصول: NashMark036 برچسب: ,

در نامه عزیز به زنش سفارش کرده بود به فکرِ تحصیلِ بچه‌ها باشد و کـاری کند که مدرکِ درست و حسابی بگیرند و مثلِ پدرشـان مجبور نباشند برای پولدار شدن ریسک کنند… روی کارِ آزاد نمی‌شد حساب کرد. و از طرفی، اگر هم آدم می‌خواست خوب زندگی کند، با حقوقِ کارمندی نمی‌شد و باید تن به خطر می‌داد… عزیز بارها در زندگی‌اش به‌خاطرِ این مطلب به زندان افتاده بود… بارها به همه‌چیز رسیده بود… و ناگهان به هیچ سقوط کرده بود… از خودش پرسیده بود چرا این‌طور می‌شد؟ بی‌عرضه و بی‌دست‌و‌پا بود؟ کارکُشته نبود…؟ به زنش سفارش کرده بود که این را حتماً به بچه‌هاشان بگوید که پدرشان بی‌عرضه نبود و بی‌گدار به آب نمی‌زد… چند بار تأکید کرده بود که یادش نرود که این را حتماً به آنها بگوید… امّا فقط، چیزی که بود، او همه‌اش آن چیزی نبود که پیدا بود…

نوع جلد

قطع

شابک

تعداد صفحات

موضوع

,

وزن

نويسنده/نويسندگان

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...