سبد خرید

مجموعه اشعار شمس لنگرودی – پالتویی

ناشر : انتشارات نگاهدسته: , , ,
موجودی: 2 موجود در انبار

52.25 

 

دست از دلم بردار

 

دست از دلم برداربگذار من تنها بمانم

بگذار در یلداى رؤیاهاى خود ویرانه گردم

دیگر نیایشگاه چشم خانمان‌سوزى نبینم

دست از دلم بردار.

 

بر من ستم‌ها رفت

با روزگار من ستم‌ها رفت

تو شب‌چراغ سینه تنگم

اندام تو خلوت‌سراى دردهاى کهنه من بود

اندام تو دیر عظیمى بود

بر جُل‌جتاى روشن مهتابىِ پاییز

وقتى که مى‌ماندم

وقتى که تنها با هواى گریه مى‌ماندم

 

دست توام آرام‌بخش تلخکامى بود

دیگر نگاه‌هاى توام تسکین نمى‌بخشد

قلب گرفتارم

دیگر به رفتار تو هم درمان نمى‌گیرد.

 

بگذار برف صبح یکریز زمستانى

زخم بزرگ شانه‌هایم را بپوشاند

که این مرد

این خامش تلخ بیابان‌گرد

دست‌آوریده روزگارِ با تو بودن‌هاست

دست از دلم بردار.

۱۳۵۱

2 عدد در انبار

تعداد:

به اشتراک گذاشتن

Email
مقایسه
شناسه محصول: EntNegh768 برچسب: ,

نامه

 

هواى قریه بارانى‌ستکسى از دور مى‌آید

کسى از منظر گلبوته‌هاى نور مى‌آید

صدایش بوى جنگل‌هاى باران‌خورده را دارد

و وقتى گیسوانش را

رها در باد مى‌سازد

دل من سخت مى‌گیرد

دلم از غصه مى‌میرد.

 

هواى قریه بارانى‌ست

جمیله جان

درها را کمى واکن

که عطر وحشى گل‌ها

بپیچد در اتاق من

 

که شاید خیل لک‌لک‌ها

نشیند بر رواق من.

 

جمیله جان

مى‌بینى که ساحل‌ها چه خاموش است؟

کنار کومه‌ها دیگر گل و سوسن نمى‌روید

و ماهیگیرها آواز گرم روستایى را نمى‌خوانند.

 

جمیله، آه

برنجستان ما غمگین غمگین است

و دیگر برزگرها شعر لیلا را نمى‌خوانند

روایت‌هاى شیرین را نمى‌دانند

هوا در عطر سوسن‌هاى کوهى بوى اردک‌هاى وحشى را نمى‌ریزد

و در شب‌هاى مهتابى

صدایى جز هیاهوى مترسک‌ها نمى‌آید

تمام کوچه‌ها دلتنگ دلتنگ‌اند

جمیله جان خداحافظ

خداحافظ

دل من سخت غمگین است.

پاییز  ۱۳۵۰

نوع جلد

قطع

شابک

تعداد صفحات

موضوع

,

وزن

نويسنده/نويسندگان

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...