سبد خرید

موش ها و آدم ها

ناشر : انتشارات نگاهدسته: , ,
موجودی: 2 موجود در انبار

15.95 

غروب یک روز گرم نسیم ملایمی میان برگ‌ها وزیدن گرفت. سایه‌ها از پایین تپه‌ها و کوه‌ها به سوی قله‌ها عزیمت کردند. روی کناره‌های شنی خرگوش‌ها ساکت و صامت همچون مجسمه‌های سنگی خاکستری رنگ کوچکی نشسته بودند. صدای پای آدم‌هایی که روی برگ‌های خشک درختان چنار راه می‌رفتند از سمت جادۀ ایالتی به گوش رسید. خرگوش‌ها بدون سر و صدا و با عجله پناه گرفتند. مرغ ماهیخواری با پاهای درازش به زحمت به هوا پرید و به سنگینی به سمت پایین‌ رودخانه پرواز کرد. بعد گویی برای لحظه‌ای زمان منجمد شد و سپس دو مرد در کوره‌راه ظاهر شدند و در فضای باز کنارۀ آبگیر پیش آمدند. آنها در مسیر کوره‌راه پشت سر هم راه می‌رفتند و حتی جایی که راه عریض شد، باز یکی پشت سر دیگری بود. هر دو شلوار و بالاپوش جین با دکمه‌های برنجی به تن داشتند. کلاه هر دو سیاه و بی‌قواره بود. هر دو پتوهای لوله‌شده‌شان را محکم بسته بودند و به کمک طناب آنها را کول می‌کردند. مرد جلویی چابک و قدکوتاه، سیه‌چرده، همراه با چشم‌های بی‌قرار و سیمایی تیز و قوی بود. هر بخشی از بدنش با خطوطی متمایزکننده قابل توصیف بود: دست‌هایی کوچک و نیرومند، بازوانی کشیده و یک بینی باریک و استخوانی. برخلاف او مرد قوی‌هیکلی از پشت می‌آمد که صورتی تپل، چشمانی درشت و کم‌فروغ و شانه‌هایی عریض و افتاده داشت. سنگین راه می‌رفت و درست مثل خرسی که هنگام حرکت پنجه‌هایش را به روی زمین می‌کشد او نیز هنگام راه رفتن پای خود را اندکی روی زمین می‌کشید. دست‌های او هنگام حرکت در دو طرفش جلو و عقب نمی‌رفتند و شُل و ول آویزان بودند.

2 عدد در انبار

تعداد:

به اشتراک گذاشتن

Email
مقایسه
شناسه محصول: NashChe654 برچسب: , ,

جان استن بک عمر خود را صرف آفرینش زیباترین و تأثیر گذار ترین متون ادبی جهان کرد و سرانجام در شصت سالگی به کسب جایزه نوبل مفتخر شد. کتابی که در دست دارید به قلم همین نویسنده و یکی از مشهورترین آثار ادبی جهان است. موشها و آدمها قصه تنهایی آدم ها و بیانیه ای بر ضد مناسبات غلط اجتماعی و جریان حاکم بر تحمیق انسان ها است. این داستان، قصه افراد آسیب پذیری است که تحت ستم حاصل از روابط موجود در جامعه قرار گرفته اند. اما علی رغم تمام این واقعیت های تلخ، این کتاب مشوق دوستی ها، مهربانی ها و اتحاد ضعفا است: اسلیم گفت: «شماها همیشه با هم سفر می کنین؟» جرج گفت: «آره، همیشه. میشه گفت یه جورایی هوای همدیگه رو داریم.» و جرج انگشت شستش را به نشانه رفاقت به لنی نشان داد.

نوع جلد

قطع

شابک

تعداد صفحات

موضوع

,

مترجم

وزن

نويسنده/نويسندگان

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...