گزیدهای از کتاب “نامههای ون گوگ” ترجمۀ “رضا فروزی”
پیشگفتار
برای پرورش ذوق و توسعۀ دیدِ هنرجویان مستعد و جوان، از اقدامات مؤثر و سودمند که میتوان صورت داد یکی تهیه و نشر متونِ مناسب از احوال و آثار هنرمندان بزرگ جهان است؛ زیرا آنچه هنرجو در کارگاه از تعلیم استاد فرامیگیرد رمزکار و درس تکنیک و شیوۀ طرحریزی و رنگآمیزی است که از ممارست و تمرین و تجربه حاصل میشود. درد هنر و لطفِ قریحه را از کارگاه استاد نمیتوان بهدست آورد، و اگر این موضوع وسیلهای برای کسب آن باشد، آن وسیله جز تعمق در احوال و آثار بزرگان و سرآمدان هنر چیزی نیست، و در حقیقت تا در احوالِ این نوابغِ بزرگِ جهانِ هنر سیر و تحقیق نشود و افکار و اندیشههای آنها مورد پیجویی و آزمون واقع نگردد نمیتوان از کنه آن لطیفهای که در درون هنرمند شور و غوغایی بهپا میکند و او را آن مایۀ توانایی میبخشد که نقش زندگی را بر کاغذی یا پارچهای جاودان سازد و دردهای گذرنده و شورهای بیثبات انسانِ فناپذیر را با آب و رنگ یا به پایمردی گچ و سنگ، دیرپای و پایدار نماید آگاه گشت. از اینرو، بهنظر میآید مقاماتی که ترویج هنر و تشویق اهل هنر را وظیفۀ خویش میشمرند در تهیه و نشر آثاری از این گونه،در واقع مستعدان روزگار را با لطیفترین، سیالترین و نامحسوسترین رموز هنر و زیبایی آشنا توانند کرد، و بدین سبب همۀ کسانی که ستایش هنر را چون نیایش آیین خویش میشمرند باید از آقای رضا فروزی سپاس بدارند که با بردباری و شکیبایی کممانندی، به ترجمۀ گزیدهای از نامههای ونگوگ بزرگ توفیق یافته است و نامههایی را که نه تنها نمودار شوق و شور بیپایان و لایزال هنرمندی بزرگ به هنر خویش است، بلکه نمایندۀ ملکات بزرگِ اخلاقیِ مردی فداکار، بیریا، بشردوست و فروتن نیز هست، بدین روانی و شیرینی به زبان فارسی درآورده است که هر جوان مستعد هنرجویی امروز میتواند از خلال سطور آن نه فقط دل هنرمند را که از اوج امیدها و آرزوهای شگرف مالامال است، بلکه روح نابغه را که سعی و پشتکار آن را گرم و روشن داشته است ببیند و در برابر آن رازی که نوابغ عالم را برتری میبخشد وجود خود را از خضوع و اعجاب لبریز بیابد. از مطالعۀ این نامهها، که به حقیقت مکتوبهایی است از ونگوگ که با نهایت سادگی به برادرش تئو نوشته است نیک برمیآید که هنرمند واقعی، برای آنکه دنیا را درست کشف و ادراک کند و اسرار و رموز زندگی را بهدرستی دریابد، یکدم از جستجو و تحقیق بازنمیماند و همواره از راه مطالعه مستمر میدان دید خویش را وسیعتر و روشنتر میسازد و هرگز به شیوۀ سادهدلان و زودباوران معتقد نمیشود که بیهیچ مطالعه و رنجی میتوان به ذروۀ نبوغ رسید، بلکه مانند خردمندان راستین، از هر خرمنی خوشهای میجوید و در هر ورقی نکتهای میخواند و در طلب مقصود خویش که زیبایی و زندگی است هرگز بههیچ بهانهای باز نمیایستد. بیهوده نیست، که آفرینندهای چنین هنرمند، چنانکه از نامههای او به برادرش برمیآید، همواره در جستجوی کتاب تازهای است و هرگز از مطالعۀ کتاب تازه ملول نمیشود. در حقیقت هنری که بر سادگی عامیانه متکی باشد، البته نمیتواند تأثیر شگرفی را که اثر هنرمندی مانند ونگوگ و مانندگان او دارد، در بیننده و خواننده ببخشد… نکته دیگری که از مطالعۀ این نامهها برمیآید فروتنی، بیریایی و خضوع بیمانندی است که بر تارک افتخار ونگوگ، چون گوهری تابناک میدرخشد و خوانندۀ کنجکاو در طی خواندن این نامهها مکرر مشاهده میکند که هنرمند عظیم بیادعا چگونه در قبال عظمت و کمال مطلق، خویشتن را فراموش میکند و ضعیف و حقیر میشمارد و آنمایه رعونت و خودستایی که کمهنران و بیمایگان آوازهگر عهد ما را چنین گران و دشمن روی و تحملناپذیر کرده است، چگونه در وجود او هیچ اثر نگذاشته است و این همه خضوع و فروتنی تا چه حد موجب عظمت و سرافرازی او گشته است. امید است، این نکتهها و بسیاری درسهای هنری و اخلاقی دیگر که از مطالعۀ این کتاب به دست میآید، مورد توجه جوانان مستعد ما واقع شود و آنان را به چنین اوصاف پسندیدهای که من در مترجم هنرمند این اثر نیز نمونههای آن را یافتهام آراسته است. دکتر قمر آریان