. استاد اديب بدون شك در يك قدمى جايزه ادبى نوبل ادبيات قرار دارند كه انشاءالله شاهد آن خواهيم بود. در ما نحن فيه با عنايت به مراتب فوق، سرودههاى اين ديوان وزين، سخنِ دل خواننده است كه از طبع روان و خامه وزين اين شاعر دلخسته، به نظم كشيده شده است و از اين رو به دل مىنشيند. اميد است كه نشر اين اثر ارزنده، مورد طبع همگان اعم از پير و برنا قرار بگيرد
نام من عبدالعلى و نام خانوادگىام برومند است، كه چون تخلص شعرى «اديب» با نام خانوادگى پيوند يافته است، به «اديب برومند» شهرت پيدا كردهام.نام پدرم مصطفى قلى خان و نام مادرم رباب غفاردخت است كه با هم دايىزاده و عمهزاده بودند: زادگاه من شهر گز از شهرستان برخوار و ميمه واقع در بخش شمالى اصفهان است كه در روزگار كودكيم قصبهاى بزرگ و تاريخى و كهن بود و اكنون به صورت شهر درآمده است.شغل نياكان من كشاورزى بوده و از خانوادههاى بزرگ و ديرينهسال و متعيّن اصفهان و شهرستان برخوار بودهاند.تولد نگارنده در شهر گز اتفاق افتاده و به حكم آنچه در پشت يك جلد قرآن كريم ركنالملكىِ خانوادگى به وسيله عموى پدرم مرحوم محمدرحيم خان نوشته شده، در بيست و يك خرداد (جوزا) 1303 بوده است؛ ولى در شناسنامهام تاريخ 1300 بدون ذكر روز و ماه نوشته شده است و علت آن است كه در آغاز سالهايى كه شناسنامه گرفتن معمول شده بود، دايرههاى سيّار سجل احوال در دهها و قصبهها اكثر با تقرير خادمان خانوادههاى بزرگ، مندرجات شناسنامهها را مىنوشتهاند و اشتباهاتى در تاريخ و كلمات و املاى نامها پيش مىآمده كه مانندههاى بسيار دارد.آغاز تحصيلات بنده تا سال دوم در نزد معلم سرخانه به نام ملّاقنبر حقشناس و در دبستان «انورى» گز به مديريت روانشاد محمدباقر انوراى انجام يافت. دو سه ماه هم در مدرسه «قدسيه» اصفهان به مديريت ميرزا عبدالحسين خوشنويس قدسى كلاس دوم را تمام كردم و درسال سوم ابتدايى در دبيرستان «فرهنگ» كه مديرش مرحوم مجيد ميراحمدى از پيشكسوتان فرهنگ اصفهان بود، مشغول تحصيل شدم و اين در سال 1311 شمسى بود.زبان فرانسه را از دوران كودكى نزد پدرم فراگرفتم و در دبيرستان در اين قسمت شاگرد ممتاز بودم. پس از گرفتن سيكل سه سال اول متوسطه كه امتحاناتش نهايى بود، در دبيرستان صارميه اصفهان نامنويسى كردم كه در خيابان چهارباغ پايين واقع و مديرش شادروان منصور منصورى و ناظمش مرحوم عجمى بود.در سال چهارم و پنجم متوسطه، درسهاى ادبى و طبيعى و رياضى با هم بود و امتحاناتش نهايى و دشوار و سؤالات امتحانى از تهران مىآمد. من چون ذوق رياضى نداشتم و در اين قسمت ضعيف بودم، جزو تجديدىها شدم و اين موضوع برايم كه در دوره تحصيل همواره شاگرد مبرّزى بودم گران آمد. از اين رو ناچار سه ماه تعطيل تابستانى را نزد يكى از شاگردان كلاس بالاتر كه رياضيات، خوب مىدانست به تقويت درسهاى رياضى پرداختم و در شهريور آن سال موفق به گرفتن ديپلم شدم و در همان دبيرستان صارميه كه تغيير محل داده و به مديريت مرحوم پرورنده اداره مىشد، باقى ماندم و در رشته ادبى درس خواندم.در خردادماه ديپلم گرفتم. سال ششم ادبى براى من نشاطانگيز و خاطرهپرور بود، زيرا از سالهاى نخستين تحصيلى، عشق و علاقه فراوانى به ادبيات داشتم و
در كلاس ششم سر و كارم تنها با درسهاى ادبى بود و افزون بر كتابهاى كلاسى، از كتب ادبى كتابخانه دبيرستان و شهردارى اصفهان نيز بهرهيابى مىكردم.از اشعار استادان پيشين به خواندن شاهنامه فردوسى، كليات سعدى، ديوان حافظ و مثنوى مولوى مشتاق بودم و از معاصران به خواندن آثار اديبالممالك فراهانى، ملكالشعرا بهار، ايرج ميرزا، فرخى، عارف و عشقى مىپرداختم.دلبستگى بسيارم به ادبيات فارسى از همان وقت، ذوق سخنسرايى را در من برانگيخت. اشعارى مىسرودم كه كمتر خالى از نقص بود و گاه در روزنامههاى عرفان و اخگر منتشر مىشد. در نثر و انشاء هم مهارت خوبى داشتم و گاهى مقالههايم در روزنامهها چاپ مىشد.در مهر ماه 1321 در كنكور دانشكده حقوق پذيرفته شدم و در سال 1324 موفق به گرفتن پروانه ليسانس در رشته قضايى گرديدم.در ضمن سالهايى كه در دانشكده مشغول تحصيل بودم، به مطالعات ادبى ادامه دادم و بسيارى از متون نظم و نثر را چندين بار به دقت خواندم و پايه و مايه فارسىدانى خود را نيرو بخشيدم؛ خاصه اين كه از زبان عربى هم غافل نبودم و انبوهى از واژههاى فارسى و تازى و قوايد زبان عربى را به خاطر مىسپردم.چون در آن هنگام فاجعه سوم شهريور ماه سال 1320، كشور ما را به اشغال متفقين (روس و انگليس و آمريكا) درآورده و عواطف ميهنى و احساسات ملّى ايرانيان را جريحهدار ساخته بود، اشعار اين بنده جنبه انتقادى و سياسى و ميهنى به خود گرفت و چون مطبوعات آزاد بود و بىپروا در روزنامههاى اصفهان و تهران و برخى از شهرستانها منتشر مىشد. سرودن اشعار ملّى و سياسى به تدريج مرا به عرصه سياست كشانيد و از آن تاريخ تا اين زمان كه نزديك شصت سال است، از ادبيات و سياست دست نكشيدهام. اين به منظور دستيابى به مقامات و مناصب مهم نبوده، بلكه صرفآ به جهت علاقه به داشتن هدفهاى ملّى و وطنى و اعتقاد به لزوم وجود جمعيتها و احزاب براى تحصيل آزادى و تحقّق حكومت دموكراسى و مردمسالارى بوده است. به همين جهت، از بسيارى مقامها و منصبهايى كه برايم به آسانى پيش آمده چشم پوشيدهام؛ به پذيرفتن هيچ شغل مهم دولتى تن درنداده و تنها به شغل آزاد وكالت دادگسترى روى آوردهام؛ آن هم در حد متعادل و معقول، نه براى ثروتاندوزى، بلكه به جهت گذران زندگى.فعاليت سياسى من در جهت تقويت ملىگرايى و مبارزه با بيگانهپرستانِ حزبى و مزدوران تجزيهطلب آذربايجان و حمايت از نهضت ملّى كردن صنعت نفت و هوادارى از جبهه ملّى و عضويت در حزب ايران و پيگيرى هدفهاى سياسى دكتر محمد مصدّق در تأمين استقلال ايران بوده است كه به گواهى آثارم از پيشگامان نهضت و جبهه ملّى بودهام و بدون انحراف، هيچگاه از آن روى برنتافتهام تا اين تاريخ كه سالهاست رياست شوراى مركزى و هيأت رهبرى جبهه ملّى را برعهده دارم.در مسير مبارزات سياسى، افزون بر احتراز از نزديك شدن به مراكز قدرت و نپذيرفتن هيچ مقام دولتى، از همكارى با رسانههاى گروهى مانند راديو و تلويزيون نيز ــ برعكسِ بسيارى از شاعران و نويسندگان ــ احتراز داشته و نخواستهام از اين وسيلهها كه در دست دولتها بوده است، شهرت ادبى كسب كنم. اشتهار ادبىاى كه در خارج و داخل كشور به دست آوردهام، طبيعى و بدون استفاده از اينگونه دستاويزها بوده است.