سبد خرید

کلاغی که با خدا حرف زد

ناشر : انتشارات ققنوسدسته: , ,
موجودی: موجود نیست

4.95 

شب به زودی سراسر جنگل را فرا گرفت. قورباغه‌های برکه آواز جمعی خود را شروع کردند. چند زاغچه مدت کوتاهی روی درخت مجاور با هم مشاجره کردند. جغدی در فاصله‌ای دوردست می‌خواند. از دور صدای گرگ می‌آمد. آخرین فکر سام، وقتی به خواب فرو می‌رفت، این بود که هنوز برای جوجه‌هایشان اسم انتخاب نکرده‌اند. با خود گفت: «باید فردا صبح در این باره صحبت کنیم.» پلک‌های سام به آرامی بسته شدند و او کلاغ‌وار تبسم کرد، همان لحظه اسمی از خاطرش گذاشت؛ اسمی برای آن جوجه‌ای که باعث افکار گوناگون، پیش‌بینی و هیجان او شده بود. جآشوا. او را جآشوا می‌خواندند، و این نام پدربزرگ سام و همسر اسمرالدا بود. جآشوا نام خوبی برای قهرمان بود، مگر نه؟

ناموجود

به اشتراک گذاشتن

Email
مقایسه
شناسه محصول: EntGogh386 برچسب: ,

داستان زندگی کلاغ جوانی که عقیده دارد زندگی چیزی بیش از خوردن و بازی کردن است. او نمی‌خواهد تسلیم شرایط باشد و خوشی‌های ظاهری فریبش دهند. این کلاغ که «جاشوآ» نام دارد سفرش را آغاز می‌کند و پشتکار به خرج می‌دهد تا به آنچه می‌خواهد برسد. این کلاغ دوست داشتنی یاد می‌گیرد و یاد می‌دهد که برای رسیدن به آرامش و برای رسیدن به آرامش و برای درمان نومیدی‌ها باید به ندای قلب گوش فرا داد.

شابک

تعداد صفحات

موضوع

,

نويسنده/نويسندگان

مترجم

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...