سبد خرید

کوروش کبیر

ناشر : انتشارات نگاهدسته: , , , ,
موجودی: 2 موجود در انبار

18.55 

كوروش (سايرس)[1]  نام معروفى است و در روزگار نياكان ما شايد متداول‌ترين نام‌هاى مردانه در امريكا بوده. با اين‌همه اين نام در ابتدا از پادشاهى كه نسبت به ما ناشناخته بود و در فجر تاريخ جهان زندگى مى‌كرد به ما رسيده. با وجود اين در پيرامن اين نام اقوال مشهورى ميان ما هست نظير: خط روى ديوار، قوانين مادها و پارس‌ها، مغان، و خردمندان خاور. همچنين مطالب ديگر راجع به زمان او ساير است مانند ثروت كرزوس، غيبگوى دلفوس و برج بابل[2] .
ولى اين‌همه اسرارى نيست زيرا نياكان ما كتاب عهد قديم را مى‌خواندند و كوروش ناشناخته كه شاه مادها و پارس‌ها ناميده شده در صفحات آن با اعتناى خاص ذكرشده. يكى از آن‌ها در آغاز كتاب عزرا آمده كه گويد «كوروش پادشاه فارس چنين مى‌فرمايد؛ يهوه خداى آسمان‌ها جميع ممالك زمين را به من داده و مرا امر فرموده است كه خانه‌اى براى وى در اورشليم كه در يهوديه است بنا نمايم.» در اين‌جا عبارت «ممالك زمين» تخيل‌آميز به‌نظر مى‌رسد ولى در آغاز كتابى ديگر، استر، آن ممالك چنين توصيف شده : «…در روزگار اخشورش (اين امور واقع شد). اين همان اخشورشى است كه از هند تا حبشه بر صد و بيست و هفت ولايت سلطنت مى‌كرد.»[3]

[1] . سايرس تلفظ انگليسى كلمه كوروش است؛ يونانى‌ها چون مخرج شين ندارند كوروش تلفظ كردند وبه‌تدريج به فرانسوى سيروس و انگليسى سايرس تلفظ شد.

[2] . در باب نوشته بر ديوار رجوع كنيد به كتاب دانيال در كتاب عهد عتيق (توارة) باب پنجم و در باب مادها وپارس‌ها رجوع شود به كتاب‌هاى سلاطين و اشعيا و ارميا و استر از كتب عهد عتيق؛ در باب خرمندان خاور رجوعشود به كتاب انجيل متى. (بنا به مفسرين عيسوى اين خردمندان خاور مغان ايران بوده‌اند.)

[3] . اخشورش به‌موجب كتاب استر (عهد عتيق) پادشاه ايران بود كه به‌عقيده بعضى دانشمندان تحريفى است ازكلمه اردشير.

2 عدد در انبار

تعداد:

به اشتراک گذاشتن

Email
مقایسه

گزیده ای از متن کتاب
بچه‌هاى دروازه

او را به‌نام کوروش مى‌خواندند که نام پدرش هم بود و این کلمه معنى چوپان مى‌داد[۱] ؛ ولى این جوان شغل گوسفنددارى نداشت. البته صدها رمه بر دامنه آن کوه‌ها مى‌چریدند و تا آن‌جا که برف‌هاى قله‌ها آب مى‌شد نزدیک مى‌شدند.

پاسبانى این رمه‌ها به‌عهده مردم سالدیده و سگ‌هاى شبانى بود. میان مردم افسانه‌اى شایع بود که شاه‌چوپانى به‌نام کوروش ملت خود را پاسبانى مى‌کند و آن‌ها را به نان و نعمت رهبرى مى‌نماید و از حیوانات وحشى و شیاطین و غارتگران آدمیزاد مصون مى‌دارد.

مادرش بعد از زاییدن او درگذشت و بى‌درنگ اعضاى خانواده گرد آمدند و گفتند زادگاه بچه براى سکونت مناسب نیست و قرار دادند به چراگاه‌هاى نوین روانه شوند. ولى پدرش کمبوجیه پس از تأمل چنین گفت که: «این کار تنها با نظر خانواده نمى‌شود بلکه باید شوراى سه قبیله هم موافقت کند و به‌عقیده من عزیمت از این‌جا صلاح نیست. این دره براى اسب و آدم سازگار است و در واقع بهشتى است!» کمبوجیه، شاه کوچک پارسیان، فکرى لجوج داشت. دره‌اى که او مى‌گفت در ارتفاعات شمال شرقى بود ورودى سیل‌آسا از قعر آن جارى بود که گذشته از آوردن آب مشعر صداى ناهید هم بود[۲] .

کمبوجیه فرمان داد در ساحل مقابل رود آتشکده‌هاى دوگانه بسازند و شبانگاه، شعله آتش مقدس بلند گشت. به‌نظر او این محل غیر از تقدیس آب و آتش، در مقابل دشمنان هم سنگر طبیعى تشکیل مى‌داد. کاروان بازرگانان آن‌جا را پارسه‌گرد[۳]  نام نهادند که به‌معنى اردوگاه پارسیان مى‌آید؛ البته نمى‌شد آن‌جا را کاملا شهر نامید.

پس کوروش جوان اوایل عمر خود را در این کوهستان دوردست گذراند که سکنه آن خود را برتر از سکنه هامون‌نشینان اراضى پایین مى‌پنداشتند. در همین‌جا کوروش از پنج و شش سالگى به اسب‌سوارى خو گرفت در صورتى که کودکان هامون در این سن مشغول بازى با عروسک‌هاى گلى مى‌شدند. کوروش با عموزادگان خود چه پسر و چه دختر سوار اسب‌هاى برهنه مى‌شدند و یال اسب‌ها را مى‌گرفتند و دست به‌دست یکدیگر مى‌دادند. آنان مشاهده مى‌کردند که معمولا فقط پیران و اسیران پیاده مى‌روند. این سوارى‌هاى مستمر سبب شد آنان به مسافرت‌هاى دوردست روند و به پیادگان به‌نظر پستى نگرند. «امبا»[۴]  مهتر کوروش که اهل گرگان بود عقیده داشت که کوروش در سوارىمانند پدرش کمبوجیه یک شاه کوچک است.

کوروش مچ خود را پیش چشم غلام خود تکان داد و از بازوبند نقره او بلورى آویزان شد که روى آن دو پر گشوده نقش شده و زیر آن نقش اژدهاى سه‌سره دیده مى‌شد که بزرگ‌ترین دیوها بود. آنگاه گفت: «امبا، من با این نشانى پسر پادشاه بزرگى هستم نه کوچک. تو چرا شاه کوچک گفتى؟» امبا، دست‌هاى خود را با ساییدن آن به شلوار چرمى خود پاک کرد و نشان شاهى را معاینه کرد. پس سر خود را تکان داد و گفت: «من پادشاه ماد را دیده‌ام که کشورى بزرگ را با مردم زبان‌هاى گوناگون اداره مى‌کند، بنابراین او پادشاه بزرگ است. ولى پدر تو تنها بر یک سرزمین و یک مردم داراى یک زبان حکومت مى‌کند. آیا شاه کوچک نیست؟»

[۱] . بعضى از علماء مى‌گویند کلمه کوروش به‌زبان قدیم شوش به‌معنى چوپان آمده چنان‌که در کتاب عهد عتیق،کتاب اشعیا باب ۴۴ خدا آن پادشاه را شبان خود خواند. ولى به‌عقیده دانشمندان دیگر نظیر «یوستى» آلمانى ازریشه ایرانى است و به‌معنى خور یا خورشید است.

[۲] . تلفظ قدیم ایرانى آناهیته (به‌معنى بى‌عیب) در آیین ایران باستان ربه‌النوع آب.

[۳] . قریب پانزده سال پیش پرفسور المستد، مورخ آمریکایى، که به ایران آمد ضمن صحبت به ایشان گفتم کلمه«پاسارگاد» به‌نظر تحریف یونانیان «پارسه‌گده» مى‌آید. مشارالیه این موضوع را در دفتر خود یادداشت کرد وپس از مراجعه به مراجع قدیم در کتاب مورخ اسکندر، یعنى کورتیوس (Curtius, Rufus Quintus) که هزار ونهصد سال پیش مى‌زیست، ضبط پارسه‌گده (Parsagada) را پیدا کرد، که آن را بعضى قدماى یونانى «اردوگاهپارسیان» ترجمه کردند. پس به‌احتمال قریب به‌یقین این کلمه «پارسه‌گده» بوده نه «پاسارگاد». حدس خودالمستد این است که آن نام واقعى اولین پایتخت پارسیان بوده و «پارسه‌گرد» تلفظ مى‌شده. مؤلف کتاب حاضر،آقاى هارولد لمب، همین ضبط را به‌کار برده که ما طبق لحن امروز «پارساگرد» یعنى شهر پارسى ضبط کردیم ـنظیر دارابگرد و سوسنگرد و بروجرد و… الخ.رجوع کنید: به کتاب امپراطورى ایران، تألیف امستد، Oimstead چاپ شیکاگو ۱۹۴۸ ص ۶۰.

[۴] . Emba

قطع

شابک

تعداد صفحات

موضوع

مترجم

وزن

نويسنده/نويسندگان

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...