سبد خرید

گرمازده

ناشر : نشر چشمهدسته: , ,
موجودی: 2 موجود در انبار

4.95 

قسمت هایی از کتاب گرمازده
زیبایی او دیگر برایم دشمن قسم خورده ای نبود که بر تمام زندگی ام سایه می انداخت.در قدرتی که حضور او در جمع ایجاد میکرد ساده دلانه خودم را سهیم می دانستم.شده بودم رفیق آن مرد خوش قیافه.نوچه ای که دروازه ی برقراری ارتباط با شهسوار افسانه هاست.سانچوپانزای شکم گنده ای که برده ی زیبایی و وقار اربابش شده با این تفاوت که اربابم خیال باف نبودو دانستن همین نکته به جای اینکه از حقارتم بکاهد بر آن می افزود چون دست کم خواننده یا شنونده ی افسانه ها زمانی که با نوکر یک آدم خیال باف مواجه میشود ناخودآگاه احترامی برای او قایل است.سانچو پانزای دن کیشوت یا زاخار ابلوموف در ذات خود ارزش و احترامی دارد که نوکرهای ارباب های واقعی خواب آن را هم نمی توانند ببینند.

2 عدد در انبار

تعداد:

به اشتراک گذاشتن

Email
مقایسه
شناسه محصول: NashChe503 برچسب: ,

کتاب «گرمازده» نوشته‌ی «مهام میقانی» است. ناشر درباره‌ی کتاب آورده است: «راوی “گرمازده” مرد میانه‌سالی است که آگهی و عکس سگ کوچک و سفید را روی جداافتاده‌ترین تیر چراغ‌برق کوچه‌ای بن‌بست می‌بیند و کمی بعد، نیمه‌شبی در پارک آزادگان با سگ گم‌شده برخورد می‌کند. روی آگهی نوشته‌اند: “احتراماً سگ فوق در تاریخ بیست ‌و سوم شهریور گم شده است و به صاحبش بسیار وابسته است. اگر او را دیدید با شماره‌ی زیر تماس بگیرید و مژدگانی دریافت کنید.” این آگهی تک‌افتاده نقطه‌ی پیوندی می‌شود که زندگی آدم‌های این قصه را سخت دیگرگون می‌کند. راوی سراغ صاحب آگهی، اردشیر، می‌رود و راوی و صاحب‌ سگ رابطه‌ای دوستی به‌هم می‌زنند و کمی بعد سروکله‌ی “عطا” هم پیدا می‌شود، اما غیب‌ شدن عطا باز هم داستان را به ورطه‌ی دیگری می‌کشاند که صفحه‌به‌صفحه خواننده را تکان می‌دهد و حیرت‌زده می‌کند.» در قسمتی از داستان می‌خوانیم: «زیبایی او دیگر برایم دشمن قسم‌خورده‌ای نبود که بر تمام زندگی‌ام سایه می‌انداخت. در قدرتی که حضور او در جمع ایجاد می‌کرد ساده‌دلانه خودم را سهیم می‌دانستم. شده بودم رفیق آن مرد خوش‌قیافه. نوچه‌ای که دروازه‌ی برقراری ارتباط با شهسوار افسانه‌هاست. سانچو پانزای شکم گنده‌ای که برده‌ی زیبایی و وقار اربابش شده. با این تفاوت که اربابم خیال‌باف نبود و دانستن همین نکته به جای این که از حقارتم بکاهد بر ان می‌افزود. چون دست کم خواننده یا شنونده‌ی افسانه‌ها زمانی که با نوکر یک آدم خیال‌باف مواجه می‌شود ناخودآگاه احترامی برای او قایل است. سانچوپانزای دف کیشوت یا زاخار ابلوموف در ذات خود ارزش و احترامی دارد که نوکر‌های ارباب‌های واقعی خواب آن را هم نمی‌توانند ببینند.» این کتاب را نشر «چشمه» منتشر کرده است.

نوع جلد

قطع

شابک

تعداد صفحات

موضوع

,

وزن

نويسنده/نويسندگان

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...