سبد خرید

0 out of 5

خروج آخر

30.95 
درست در زمانی که تدمک کای می رفت تیری به مغزش شلیک کند، مردی ناشناس با سماجت خاصی زنگ خانه اش را به صدا در می آورد و سرنوشتش را تغییر می دهد. سپس تد به روی میز کارش یادداشتی را با خط خودش می بیند به این مضمون: در را بازکن. این آخرین شانست است. ولی او به یاد...
در حال بارگذاری ...