سبد خرید

0 out of 5

نان جنگ و کلارک گیبل

4.95 
شهریور سال یکهزار و سیصد و بیست، در زمان حمله روس و انگلیس به ایران، مادرم باز حامله بود و همه به خصوص پدرم، امید داشتند که این یکی دیگر پسر بشود. مادرم سه دختر پشت سرهم زاییده بود و من سومی بودم. همه می‌گفتند مادرم دخترزاست و آرزو می‌کردند کاش یکی از ما پسر می‌شد. انگار سه دختر پشت...
در حال بارگذاری ...