سبد خرید

آب تا زانوی مترسک

ناشر : انتشارات نگاهدسته: , ,
موجودی: 2 موجود در انبار

5.95 

ـ تا خونِ توت‌ها

تا خون توت‌ها به گردنم نیفتد،

گریختم

و بیرون نیامدم از صدای سگی که دنبالم می‌کرد.

2 عدد در انبار

تعداد:

به اشتراک گذاشتن

Email
مقایسه
شناسه محصول: EntNegh598 برچسب: ,

گزیده ای از کتاب “آب تا زانوی مترسک”

اسکیمو
بالأخره

از سگ‌های سورتمه‌ران پیاده شدم

و عکس آفتاب در چشمان این اسکیمو افتاد

 

حالا می‌توانم فراموش کنم

از جایی آمده‌ام

که برف تا زانوی آدم می‌بارید.

افتادن
شاخۀ شکسته از درد به خودش پیچید

و سارها را

از نشستن منصرف کرد

 

دستی که دست مادرم نبود

عرق پیشانی‌ام را خشک کرد

و ساچمۀ خون‌آلود

در ظرفِ نقره‌ای افتاد.

مِه
با این قهوه‌ای‌های کم‌سو

دنیا را

شادتر از این نمی‌شود دید

 

شامّۀ قوی‌تری می‌خواهم

تا راست و چپم را بو بکشم

و رد شوم

و خوشحال باشم

که یک‌بارِ دیگر به‌خیر گذشته است

 

آن‌طرفِ همۀ جاده‌ها خانۀ من است

هرطور شده

از لابه‌لای ماشین‌ها به خانه برمی‌گردم

و در امان می‌مانم از بوقِ هیژژژژژژده…

چرخ.

آب‌انبار
وردِ آن کتابِ کاهی

از انبارِ آب‌ها پایینم برد

از پشت‌سر، موهای ژولیده‌اش را دیدم

به همین سوی چراغ!

من پیریِ خودم را شناختم.

نوع جلد

قطع

شابک

تعداد صفحات

موضوع

,

وزن

نويسنده/نويسندگان

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...