«این جا باران صدا ندارد» داستان دو مرد به اسم اسماعیل و هومن است که به دلایل متفاوت اما پوچی، به همسرانشان گمان بد دارند و همین باعث می شود دو فاجعه ی متقاطع در سه روز متوالی در رمان شکل بگیرد. عنصر محوی این داستان حسادت و تعصب مردانه است.
در روز اول یک اتفاق غیر منتظره می افتد که باعث یادآوری حادثه دردناکی در گذشته می شود و در روزهای دوم و سوم یادآوری خاطرات آن اتفاق و اثر روانشناختی آن بر شخصیت های داستان را می بینیم.
نویسنده تلاش می کند از طریق روایت و داستان تحلیل های روانشناسانه اش را بر شخصیت دو مرد داستان ارائه دهد.
این رمان سومین رمان کامران محمدی و ادامه ای دو رمان «آن جا که برف ها آب نمی شوند» و «بگذارید میترا بخوابد» است.
اینجا باران صدا ندارد
ناشر : نشر چشمهدسته: داستان و رمان, کتاب, نسخه چاپی
موجودی:
2 موجود در انبار
4.95 €
اينبار صابون جامد را برداشت و با دقت بين انگشتها و پشتوروي دستهايش را شست. هر چه تلاش ميکرد گفتوگوي تلفني شيرين را از ذهنش خارج کند، کمتر موفق ميشد و جزئيات بيشتري از آن در ذهنش شکل ميگرفت. شيرينِ ذهنش ميگفت: «الان خوابه… حالا ميآم ميبينمت… نه بابا اون که حاليش نيست…» شيرينِ ذهنش با يک چشم او را ميپاييد که بيدار نشود و هومنِ ذهنش، مدام تکرار ميکرد: «طرفاي خونه کاري نداري؟» همزمان، تصوير هومن بر تخت بيمارستان، با گلوي بريده، بخش ديگري از ذهنش را اشغال کرده بود و مردي با لهجهي غليظ کردي ميگفت: «از دوستاشون هستم. بيرون رفتن؟»
ـ از متن کتاب ـ
2 عدد در انبار
مقایسهنوع جلد | |
---|---|
قطع | |
شابک | |
تعداد صفحات | |
وزن | |
نويسنده/نويسندگان | |
موضوع |
پرسش و پاسخ از مشتریان
هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!