سبد خرید

حصار و سگ‌های پدرم

ناشر : نشر چشمهدسته: , ,
موجودی: 2 موجود در انبار

6.75 

قبل از آن که یکی از پسران یا دخترانم خیال بدی به سرش بزند، من آن را در خواب می بینم. شما اگر در دل خود حرفی بزنید، من می شنوم. زن های خوبی باشید و به پسران تان بگویید هیچ کدام شان لیاقت جانشینی مرا ندارند. از این به بعد در تالار حصار می نشینم و صاحبان هر نیت بد، فکر و خیال ناروا و خواب های حرام را سخت کیفر می دهم. سزای هر خیال خام ده ضربه ترکه و هر خواب خیانتکارانه ده تازیانه است. سوگند می خورم که دلم برای دخترها نسوزد و توی طویله ی ماده خرها آن ها را به بند بکشم. وای به حال زن هایی که جلو چشمان من آدامس بجوند یا آب بخورند یا این که ببینم دخترانم با بی شرمی موهاشان را باز می کنند و شانه می زنند. به حصارم سوگند می خورم که همه ی آینه ها را بشکنم. دیگر حرمتی برای این حصار باقی نگذاشته اند. گاه و بی گاه می شنوم که پسرها و دخترهای نوجوان تازه بالغ شده زیر لب آواز می خوانند. حیا نمی کنند، وقت و بی وقت صدای فروخورده ی خنده هاشان را می شنوم…

2 عدد در انبار

تعداد:

به اشتراک گذاشتن

Email
مقایسه
شناسه محصول: NashChe154 برچسب: , ,

“حصار و سگهای پدرم” به قلم “شیرزاد حسن”، نویسنده ی اهل اربیل عراق، یکی از مشهورترین رمان های نوشته شده به زبان کردی است که “مریوان حلبچه ای” آن را بازگردانی کرده و نشر چشمه در صد و شش صفحه به انتشار رسانده است. “شیرزاد حسن” این کتاب را در زمان حاکمیت رژیم بعث در عراق به رشته ی تحریر درآورد اما بعد از گذشت یک دهه توانست رمان را در شهر سلیمانیه منتشر کند. “حصار و سگهای پدرم” به سبب استفاده ی نویسنده از تکنیک ذهن سیال و بهره بردن از زبانی قوی برای بیان رویدادها، یکی از شاخص ترین نمونه های داستانی در ادبیات کرد و نقطه ی عطفی در جریان داستان نویسی این زبان به شمار می رود.
“حصار و سگهای پدرم” اواخر دهه ی هفتاد توسط نویسنده به یک ناشر ایرانی برای چاپ تحویل داده شد؛ اما به این سبب که “شیرزاد حسن” راضی به پذیرش سانسور داستان نشد، با تاخیری چندساله در سال 1382 در ایران منتشر شد و به جهت استقبالی که مخاطبان از این قصه داشته اند، تا کنون چندین بار مورد تجدید چاپ قرار گرفته است.
درون مایه ی داستان “حصار و سگهای پدرم” از “شیرزاد حسن”، به تصویر کشیدن ظلم و ستمی است که پدر خانواده در جامعه ی پدرسالار، بر اعضای خانواده اش روا می دارد. در این قصه، پسر ارشد نقش راوی را برعهده داشته و از قصد خود برای نابود کردن پدر و رهایی باقی اعضای خانواده سخن می گوید. پدر دور خانه اش حصار کشیده و تمامی اعضا ملزم به اجرای فرامین او هستند، وگرنه آنچنان مجازاتی بر سرشان فرود می آید که از زنده بودن پشیمان شوند.

نوع جلد

قطع

شابک

تعداد صفحات

موضوع

,

مترجم

نويسنده/نويسندگان

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...