سبد خرید

مجموعه اشعار محمدعلى بهمنى

ناشر : انتشارات نگاهدسته: , , ,
موجودی: 2 موجود در انبار

40.95 

دوره‌ى معاصر غزل با چهره‌هايى همچون بهار و شهريار جوانه مى‌زند و با حضور رهى معيرى و هوشنگ ابتهاج «سايه» و بانو سيمين بهبهانى به‌بار مى‌نشيند. دهه‌ى پنجاه شمسى شاهد ظهور چهره‌اى است در غزل كه استيل و زبان خاص خود را دارد. محمدعلى بهمنى كه از كودكى و نوجوانى شيفته‌ى سرودن است به‌جاى مدرسه سر از چاپخانه درمى‌آورد. در ده‌دوازده سالگى چاپخانه‌ى «تابان» در خيابان ناصرخسرو محل كار او بود كه مجله‌ى «روشنفكر» در آن چاپ مى‌شد. اين مجله صفحه‌ى شعرى داشت به‌نام «هفت‌تار چنگ» كه از سوى زنده‌ياد فريدون مشيرى نظارت مى‌شد. اتّفاقى در اين باره راه بهمنى را براى رسيدن به شعر و آفرينش ادبى هموار مى‌كند. اين روايت بهمنى است از ماجرا :

«… روزى در قسمت فرم‌بندى داشتم يواشكى شعرهاى حروف‌چينى شده و آماده‌ى غلط‌گيرى و چاپ را نگاه مى‌كردم كه متوجه شدم قسمتى از شعر شاعرى را نمى‌شود به‌آسانى قسمت‌هاى ديگرش خواند. وزن‌اش خراب بود. با زبان بى‌زبانى به آقاى صفحه‌بند گفتم اين شعر غلط است. و آقاى صفحه‌بند كه شايد خستگى كار بى‌حوصله‌اش كرده بود با عصبانيت جواب داد: “اين فضولى‌ها به تو نيامده بچّه!”

اما ساعتى بعد همراه مردى كه لبخندى فراموش‌نشدنى بر لب داشت به سويم آمد و مرا به مرد همراه نشان داد و گفت: “اين بچه را مى‌گفتم.”

آن مرد كه بعد دانستم فريدون مشيرى است، زودتر از من سلام كرد و دست مهربانش را بر شانه‌ام گذاشت و گفت: “شعر دوست دارى؟” باور كنيد تا آن زمان هيچ‌كس اين‌قدر مهربان با من حرف نزده بود، آن هم درباره‌ى
شعر كه نمى‌شناختمش امّا عاشقش بودم. زبانم مثل دست و پايم گم شده بود. آن مرد خوب گويا متوجّه احوالم شده بود، مهربانى را بيشتر كرد و پرسيد: “از كجا فهميدى اين شعر غلط است؟” گفتم: “به روانى قسمت‌هاى بالا و پايينى‌اش نيست.”

2 عدد در انبار

تعداد:

به اشتراک گذاشتن

Email
مقایسه
شناسه محصول: EntNegh838 برچسب: ,

به حرف گورکن پیر گوش مى‌دادیم :

برو رفیق که گورى نکنده باقى نیست

شکست تلخى گفتار کدخدا را داشت

شکسته برگشتم

نه با اصالت آن روستایى مغرور

نوع جلد

قطع

شابک

تعداد صفحات

موضوع

,

وزن

نويسنده/نويسندگان

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...