آزادهایم و صلح و صفا آرزوى ماستهرجا اثر ز نام و نشان نیست کوى ماست
درویشو دلخوشایم و دلیریم و پاکباز افتادگى، فروتنى و مهر خوى ماست
از نغمهها که بلبل سرمست مىزند وز خندهها کهغنچهکند گفتوگوى ماست
محو جمال شاهد مقصود گشتهایم شادیم از آنکه دیدهى او نیز سوى ماست
ما را به آب و دانهى دنیا چه التفات کاین دیدگان اشکفشان آبروى ماست
دزد از سراى مردم مفلس چه مىبرد؟ این بوریاى پارهى ما، آن سبوى ماست
گر کلبهى محقر ما را چراغ نیست باشد چهغم چو ماه فلکروبهروى ماست
وارستهایم و ملک قناعت گزیدهایم زین روى ژاله، گنبد گردنده گوى ماست