خیال
بذار خیال کنم هنوز
ترانههامو میشنوی
هنوز هوامو داری و
هنوز صدامو میشنوی
بذار خیال کنم هنوز
یه لحظه از نیازتم
اگر تمومه قصهمون
هنوز ترانهسازتم
بذار خیال کنم هنوز
پر از تب و تاب منی
روزا به فکر دیدنم
شبا پر از خواب منی
بذار خیال کنم تو دلتنگییات
غروب که میشه یاد من میافتی
تویی که قصه طلوع عشقو
گفتی و دوستت دارمو نگفتی
بذار خیال کنم منم
اون که دلت تنگه براش
اونی که وقتی تنهایی
پُر میشی از خاطرههاش
اون که هنوز دوسش داری
اون که هنوز همنفسه
بذار خیال کنم منم
اونی که بودنش بسه
دوباره فال حافظ و
دوباره توی فالمی
بذار خیال کنم، بذار
اگر چه بیخیالمی
بذار خیال کنم تو دلتنگییات
غروب که میشه یاد من میافتی
تویی که قصه طلوع عشقو
گفتی و دوستت دارمو نگفتی
تهران
اسفند ۸۵