تو اصلن دلت نمیخواست منو اینجا ببینی. تو اصلن دلت نمیخواست منو هیچجا ببینی. فقط دلت میخواست منو توی محلهی خودمون ببینی. فقط عصرها بریم با هم قدم بزنیم و گاهی وقتها هم برای تو سرمقاله بنویسم.. سرمقالهها را هم که دیگه خودت مینویسی. تو فقط دلت میخواست که من همیشه یک همسایه باشم، دلت میخواست که من همیشه توی سایه باشم. حالا از توی سایه آمدم بیرون. حالا دلم میخواد با تو حرف بزنم. دلم میخواد تو هم منو ببینی. نه این که فقط من تو رو ببینم. تو هم منو ببینی …
روزنامهنویس
ناشر : نشر مرکزدسته: داستان و رمان, کتاب, نسخه چاپی
موجودی:
موجود نیست
4.95 €
در مقدمه کتاب به قلم نویسنده آمده است: «همه ی حوادث این داستان در زمان آینده اتفاق می افتد. هرگونه تلاشی در جهت تطبیق دادن حوادث این داستان با حوادثی که در زمان حال یا گذشته ی دور یا نزدیک اتفاق افتاده است و پیدا کردن نمونه های واقعی از آدم های این داستان بیهوده است و راه به جایی نخواهد برد.»
ناموجود
مقایسهنوع جلد | |
---|---|
قطع | |
شابک | |
تعداد صفحات | |
موضوع | |
وزن | |
نويسنده/نويسندگان |
پرسش و پاسخ از مشتریان
هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!