آخرین بار که دیدمش جمع شده بودیم توی واحد من و او داشت کتلت میخورد ، مدام به من تعارف میکرد و میان حرفهایمان میپرید . گفتم : دوست ندارم . با آرد نخودچی و سیبزمینی آبپز که اصلاً دوست ندارم . شانههایی استخوانی داشت و چشمانی نگران . خوشحال بود . از ته دل . هیچ وقت ندیده بودم با کسی آن طور حرف بزند . با این که پنج شش ماهی همخدمت بودیم اما تا قبل از آن شب هیچ وقت از خانوادهاش صحبت نکرده بود . آن شب توی واحد موتوری شام خوردیم . داستانهای « کتلت سرد » مضامینی اجتماعی دارند که سالها دغدغه نویسنده آن بوده است : همه سکه صدایش میکردند بجز عزیز که صداش میزد حلیمه خانم و آقا جون که خودش این اسم را روی او گذاشته بود . توی خواستگاریاش گفته بود : این سکه شانس منه . اما یک سال بعد با اینکه برایش بچه به دنیا آورده بود فقط او بود که صداش میزد ده شاهی . کتلت سرد ، آیرخ ، مایل به خاکستری ، سکه ده شاهی و . . . عناوین مجموعه داستانهایی هستند که امید پناهیآذر نوشته است .
کتلت سرد
ناشر : انتشارات ققنوسدسته: داستان و رمان, کتاب, نسخه چاپی
موجودی:
2 موجود در انبار
4.95 €
زن پوست گونههایش را با کف دست کشید و چروکهای ریز صورتش را محو کرد. چهرهاش تازه شد و لبخند زد. با دستمالکاغذی غبار آینه را پاک کرد. این بار پوست شقیقههایش را هم کشید. صورتش جوانتر از دفعه قبل شد. حالا راضیتر تبسم کرد. گُلسری را از میان وسایل آرایش برداشت و موهایش را مثل یک توده بالای سرش تاب داد. دوباره پوستش را کشید، برگشت و ساعت را نگاه کرد: چهار و ده دقیقه. ناگهان به طرف آینه برگشت. انگار بخواهد خودش را غافلگیر کند، با رضایت به خودش خندید. تلفن بیسیم زنگ زد. به آن نگاه کرد و دکمه آیفونش را زد. دوباره چروککشیاش را از سر گرفت. صدای زنی گفت: «اَلو، اَلو! هستی، هستی؟»
2 عدد در انبار
مقایسهشابک | |
---|---|
تعداد صفحات | |
موضوع | |
نويسنده/نويسندگان |
پرسش و پاسخ از مشتریان
هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!