به ترمينال ميرسيد. بلندگوهاي ترمينال اذان پخش ميكنند. به سالن ترمينال ميرويد. فرنگيس به سوي باجه ميرود و با بليطي برميگردد. تو روي صندلي وارفتهاي و اگر حركت فرنگيس نبود شايد سالها به همان حال ميماندي. به همان حال مجسمه ميشدي، مجسمهي ادبار و نگونبختي، نامصمم و تهي، شكسته و تنها. فرنگيس به طرف بوفه ميرود. ماشين آمادهي حركت است. سوار ميشويد. راننده آهنگ كُردي گذاشته و شلوار جافي به پا دارد و برف پاككن ماشين را امتحان ميكند تا وقت حركت برسد تو پياده ميشوي تا سيگاري روشن كني. شاگرد راننده در حالي كه سيگار ميكشي ميگويد “آقا گُله سوار شو بريم” و تو سيگار نيمه را ميان دو انگشت ميگيري و آن را پرت ميكني. اتوبوس از پارك در ميآيد و به طرف در ترمينال ميرود. (از متن كتاب)
انگار به آن طرف خيابان رسيدهاي
ناشر : نشر آگهدسته: داستان و رمان, کتاب, نسخه چاپیوارد میشوی. تلویزیون کوچکی روی یکی از صندلیها است و فوتبال نشان میدهد. همیشه با فرنگیس به آنجا میرفتی. سلاموعلیک گرمی میکند و خوشآمد میگوید. روی مبلی مینشینی. «سرتونو درد میآرم حالا تا ده روز بهم فرصتدادن جواز کسبو جور کنم و اِلا باید درِ دکان رو ببندم». سلمانی پشت گردن و صورت مردی را که روی صندلی است با فرچه پاک میکند. مرد از میان جیب بغل کتاش کیفی درمیآورد و پول سلمانی را با تعارف میدهد. سلمانیرفتن به نظرت همیشه کار بیهوده و عبثی است. از اینکه باید حداقل نیمساعتی را زیر دست یک نفر بمانی حس خوبی نداری. تلفن همراهات زنگ میزند. فرنگیس است میگوید «کی میآی؟ میخوام شامو گرم کنم» و تو میگویی «تا نیمساعت دیگه» و موبایل را قطع میکنی آن را ته کیفات پرت میکنی. کتات را درمیآوری، میروی و روی صندلی مخصوص مینشینی
2 عدد در انبار
مقایسهنوع جلد | |
---|---|
قطع | |
شابک | |
تعداد صفحات | |
موضوع | |
وزن | |
نويسنده/نويسندگان |
پرسش و پاسخ از مشتریان
هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!